شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

گلچین اشعار غاده السمان

گلچین اشعار غاده السمان

می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم! 
پودر رختشویی هم لازم دارم 
برای شست وشوی مغزی! 
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند 
تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت. 
می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود ! 
صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی ، بگیر! 
می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب، 
برچسب فاحشه می‌زنندم 
بغضم را در گلو خفه کنم! 
یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم 
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد، 
فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند، 
به یاد بیاورم که کیستم! 
ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند 
برایم بخر ... تا در غذا بریزم 
ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم ! 
سر آخر اگر پولی برایت ماند 
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند، 
بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم: 
من یک انسانم !!
من هنوز یک انسانم 
من هر روز یک انسانم! غاده السمان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

شعار آزادى سر دادم
اما آنگاه که گردونه هاى آزادى
با پرچم هایش در همه جا به گردش درآمد.
مرا پایمال کرد... غاده السمان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

جهان پیشینم را انکار می‌کنم،
جهان تازه‌ام را دوست نمی‌دارم،
پس گریزگاه کجاست!
اگر چشمانت سرنوشت من نباشد؟ غاده السمان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دل من میخی بر دیوار نیست
که کاغذپاره‌های عشق را بر آن بیاویزی
و چون دلت خواست آن را جدا کنی
ای دوست! خاطره در برابر خاطره
نسیان در برابر نسیان
و آغازگر ستمگرترست
این است حکمت جغد... غاده السمان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

زنی عاشق ورق‌های سپید 
آمدم که بنویسم 
کاغذ، سفید بود، 
به سفیدی مطلق یاسمن‌ها 
پاک، چونان برف
که حتی گنجشک هم بر‌آن راه نرفته بود 
با خود پیمان بستم که آن را نیالایم
پگاه روز بعد، دزدانه به سراغش رفتم 
برایم نوشته بود: ای زن ابله!
مرا بیالای تا زنده شوم و بیفروزم، 
و به سوی چشم‌ها پرواز کنم 
و باشم... 
من نمی‌خواهم برگ کاغذی باشم
دوشیزه و در خانه مانده!... غاده السمان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تو را راندم،
و ساک‌هایت را در پیاده‌رو افکندم
اما بارانی‌ات که در خانه‌ام مانده بود
هذیان‌گویبی سر داد،
و با اعتراض آستین‌هایش را برای در آغوش گرفتنم
به حرکت در آورد.

وآن گاه که بارانی را از پنجره پرتاب کردم،
همچنان که فرو می‌افتاد،
دست‌های خالی‌اش را در باد برآورد،
چونان کسی که به نشانه‌ی بدرود،
دستی برآورد
یا آن که فریاد زند: کمک! غاده السمان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخش باز می گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر، دوباره اخگر می شود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخش ها، ابر
و چگونه برگ های پاییز دوباره به شاخه ها
باز می گردد
تا من به تو بازگردم مادر! غاده السمان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آنگاه که درباره ی تو می نویسم
با پریشانی دل نگران دواتم هستم
و باران گرمی که درونش فرو می بارد …
و می بینم که مرکب به دریا بدل می شود
و انگشتانم، به رنگین کمان
و غم هایم، به گنجشکان
و قلم، به شاخه ی زیتون
و کاغذم، به فضا
و جسم، به ابر!
خویشتن را در غیابت از حضورت آزاد می کنم
و بیهوده با تبرم بر سایه های تو بر دیوار عمرم حمله می کنم .
زیرا غیاب تو ، خود حضور است
چه بسا که برای اعتیاد من به تو
درمانی نباشد به جز جرعه های بزرگی از دیدار تو
در شریان من! غاده السمان

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار عماد خراسانی

گلچین اشعار عماد خراسانی

یش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیست
حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست
اینهمه جنگ و جدل حاصل کوته‌نظری است
گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست ... عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گرچه مستیم و خرابیم ، چو شبهای دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم ، غنیمت شمریم 
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر... عماد خراسانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان
هوس گردش پیمانه اگر بگذارد
معتقد گردم و پابند و ز حسرت برهم 
حیرت این همه افسانه اگر بگذارد
همچو زاهد طلبم صحبت حوران بهشت
یاد آن نرگس مستانه اگر بگذارد
شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او
لیک پروانهء دیوانه اگر بگذارد
شیخ هم رشتهء گیسوی بتان دارد دوست
هوس سبحهء صد دانه اگر بگذارد
دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد
چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد عماد خراسانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ما به درگاه تو با بخت سیاه آمده ایم 
شکر وصد شکر ز بیراهه به راه آمده ایم 
نه پی سیم و زر و ملک و سپاه آمده ایم 
نه پی تخت و نه دنبال کلاه آمده ایم 
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم 
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

برخیز تا پناه به میخانه ای بریم 
دست ز عمر شسته به پیمانه ای بریم 
مستانه گر که بر سر ما جام بشکنند
خوش تر که رنج صحبت فرزانه ای بریم 
از چرخ شکوه ،قصه ی بیهوده گفتن است 
دیوانگی است شکوه ای به دیوانه ای بریم 
آن سان شدم ملول که گر وجه می رسد
این پنج روزه خانه به میخانه ای بریم 
آنجا هم ار نشد که شوم ،همتم کجاست 
چون جغد،آشیانه به ویرانه ای بریم عماد خراسانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار 
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست! عماد خراسانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

چون زیر خاک تیره شدم یاد من بکن
هرجا که حلقه دیدی، دستی به گردنی
دانی که آگه است ز حال دل عماد
آن برزگر که آتشش افتد به خرمنی عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر بخرابات خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببرد
پاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیش
نه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببرد
آنکه بر دامن احسان تواش دسترسی است
بدهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد... عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چندی است تند، می گذریم از کنار هم
ظاهر خموش و سرد و نهان بیقرار هم
رخسار خود به سیلی می سرخ کرده ایم
چون لاله ایم هر دو بدل داغدار هم
او را غرور حسن و مرا طبع سربلند
دیری است وا گذاشته در انتظار هم...
چشم من و تو راز نهان فاش می کند
تا کی نهان کنیم غم آشکار هم
ای کاش آن کسان که بهشت آرزو کنند
عاشق شوند و با مه خود گفتگو کنند... عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گیرم گناه از من و گیرم خطا ز تو
کوته به بوسه عاقبت این ماجرا کنیم...
دنیا وفا ندارد و ایام اعتبار
عاشق نئیم و رند بخود گر جفا کنیم
فصل بهار میگذرد ای بهار من
باز آ که سوخت طاقت صبر و قرار من عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

هر که جز پیمانه با من بست پیمانی، شکست
نیست بیجا گر که می بوسم لب پیمانه را 
با وجود عشق از من عقل می خواهد فقیه
وای بر آنکس که بوسد دست این دیوانه را عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم 
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم 
غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی 
ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم 
دم به دم حلقه این دام شود تنگتر و من 
دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم 
سرپر شور مرا نه شبی ای دوست به دامان 
تو شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم 
ساز بشکسته ام و طائر پر بسته نگارا 
عجبی نیست که این گونه غم افزاست فغانم 
نکته عشق ز من پرس به یک بوسه که دانی 
پیر این دیر جهان مست کنم گر چه جوانم ...
گر ببینی تو هم آن چهره به روزم بنشینی 
نیم شب مست چو بر تخت خیالت بنشانم 
که تو را دید که در حسرت دیدار دگر نیست 
"آری آنجا که عیان است چه حاجت به بیانم؟ عماد خراسانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرا
درس غم داد در این مدرسه استاد مرا
دل من پیر شد از بس که جفا دید وجفا
ندهد سود دگر قامت شمشاد مرا
آنچه می خواست دلم چرخ جفا پیشه نداد
وآنچه بیزار از آن بود دلم ،داد مرا
غم مگر بیشتر از اهل جهان بود که چرخ 
دید و سنجید وپسندید وفرستاد مرا
در دلم ریخت بس بر سر هم غم سر غم
دل مخوانید،خدا داده غم آباد مرا
زندگی یک نفسم مایهء شادی نشده است
آه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مرا
ترسم از ضعف،پریدن ز قفس نتوانم 
گر که صیاد،زمانی کند آزاد مرا
آرزوی چمنم کم کمک از خاطر رفت
بس در این کنج قفس بال و پر افتاد مرا
یک دل و این همه آشوب و غم و درد عماد
کاشکی مادر ایام نمیزاد مرا  عماد خراسانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

هر چه خواهم که سر خویش کنم گرم به کاری
گل به چشمم گل آتش شود و باده بلایی...
هیچ کس نیست در این دشت مگر کوه که آن هم
انعکاس غم ما هست گرش هست صدایی...
ماکه رفتیم به دریای غم و باده ولی نیست
این همه جور سزای دل پرخون ز وفایی...
هر چه کردم که بدانم چه سبب گشت غمش را
نه من و نی دل و نی عقل رسیدیم به جایی... عماد خراسانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

قصه کوتاه کن ای ناصح و از ما بگذر
یکدم از عمر گرانمایه هدر نتوان کرد عماد خراسانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
غمم این است که چون ماه نو انگشت نمایی
ورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانم
دمبدم حلقه این دام شود تنگتر و من
دست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم... عماد خراسانی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

گلچین اشعار علیرضا قزوه

گلچین اشعار علیرضا قزوه

شب و روزم گذشت به هزار آرزو
نه رسیدم به خویش ، نه رسیدم به او
نه سلامم سلام ، نه قیامم قیام
نه نمازم نماز، نه وضویم وضو
دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو
نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
نه یکی حسب حال، نه یکی گفتگو
نه به خود آمدم، نه ز خود می روم
نه شدم سربلند ، نه شدم سرفرو...
کهنه صرّافان دنیا از تصرّف می خورند  علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

لیلی گذشت و مجنون حالی خراب دارد
گفتم نگریم امّا دیدم ثواب دارد
مجنون منم که ماندم، این خاک،‌ خاک لیلی‌ست 
ای کاروان بیایید، این چاه، آب دارد
چرخی زنیم در خود، بی خود ز خود،  بچرخیم
دنیا پر است از چرخ، دنیا شتاب دارد 
سر می گذارم امشب بر بالش قیامت 
مژگان سر به زیرم، عمری‌ست خواب دارد
از وحشت قیامت، زاهد مرا مترسان 
ترس از قیامتم نیست، دنیا حساب دارد علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

این همه آتش خدایا شعله اش از گور کیست؟
شهوت این بی نمازان، نشئه ی انگور کیست؟
پرده دانان طریقت در صبوری سوختند
این صدای ناموافق زخمه ی تنبور کیست؟
شیخ بازیگوش ما  از بس مرید خویش بود 
عطسه ای فرمود و گفت این جمله ی مشهور کیست!
پنج استاد حقیقت حرف شان با ما یکی ست
راستی در پشت این دستورها دستور کیست؟
آب نوشان ادّعای خضر بودن می کنند
رنگ پیراهان اینان وصله ی ناجور کیست؟... علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

از عدالت می نویسند، از تخلّف می خورند
می نویسم دوستان! معیار خوبی مرده است
دوستان خوب من تنها تأسّف می خورند!
این که طبع شاعران خشکیده باشد عیب کیست؟
ناقدان از سفرۀ چرب تعارف می خورند
عاشقان هم گاه گاهی ناز عرفان می کشند
عارفان هم دزدکی نان تصوّف می خورند
یوسف من! قحطی عشق است، اینان را بهل!
کلفت دین اند و دنیا، از تکلّف می خورند
آخر این قصّه را من جور دیگر دیده ام
گرگ ها را هم برادرهای یوسف می خورند! علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

رفیق جان ،مرا دوره ی رفاقت نیست
سر گلایه ندارم که جای صحبت نیست 
یکی به مفتی شهر از زبان ما گوید
اطاعتی که تو را می کنند طاعت نیست
چگونه نقشه ی آسایش جهان بکشیم
به خانه ای که در آن جای استراحت نیست 
همه به سایه ی هم تیر می زنند اینجا
میان سایه و دیوار هیچ الفت نیست
چقدر بی تو در این شام ها دلم خون شد
چقدر بی تو در این روزها صداقت نیست 
مجو عدالت از این تاجران بازاری
که در ترازویشان نیم جو مروّت نیست 
حرامیان همه دولت شدند و دولتمند
گناه دولتیان و گناه دولت نیست...
به جز سکوت و تبسم چه می توانم گفت
به واعظی  که گمان می کند قیامت نیست 
هوای کعبه به سر دارد و دلش گرم است
که در طریق هوی سختی و جراحت نیست 
"کجا روم چه کنم چاره از کجا یابم"
هزار سینه سخن مانده است و رخصت نیست... علیرضا قزوه

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

شکستند این جماعت قدر ساقی  را، دل  خم را 
ز شیطان می خرند این روزها با سیب، گندم را 
یکی در هیأت انسان کمین کرده ست در اینجا
ببین اندوه تهران را، تماشا کن غم قم را 
یکی از گرگ بدتر در لباس میش پنهان است
به دست بی خدایان کشتی غرق تلاطم را
کبوترها که می افتند در خون گریه شان تلخ است
کبوترها که گم کردند آفاق تبسم را...
چه فرقی می کند این روضة زهرای مرضیه ست 
علی مرتضی! دریاب محسن های مردم را علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم
به دریا می زدم در باد و آتش خانه  می کردم
چه می شد آه ای موسای من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه می کردم
نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر می شد همه محراب را میخانه می کردم
اگر می شد به افسانه شبی رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر می شد شبی افسانه می کردم
چه مستی ها که هر شب در سر شوریده می افتاد
چه بازی ها که هر شب با دل دیوانه می کردم
یقین دارم سرانجام من از این خوبتر می شد
اگر از مرگ هم چون زندگی پروا نمی کردم
سرم را مثل سیبی سرخ صبحی چیده بودم کاش
دلم را چون اناری کاش یک شب دانه می کردم علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

شهید شادمانی ها مشو، غم را  مواظب باش
اگر بر عمر حسرت می بری، دم را مواظب باش...
پدرها و پسرها  را تب تقدیر خواهد کشت
دم جان کندن سهراب، رستم را مواظب باش 
نمازی آتشی خواندی، بهشتی دوزخی دیدی
بهشت نقد گم کردی،  جهنّم را مواظب باش
کلامی تازه پیدا کن، بهشت گم شده این است 
سحر را تازه کن، باران نم نم  را مواظب باش
اگر باران شدی لب های عطشان را رعایت کن
اگر توفان شدی گل های مریم را مواظب باش علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

پریشانان  پری را می پرستند
گدایان گوهری را می پرستند...
خبر از دین مداحان ندارم
خطیبان منبری را می پرستند
سواران پرچمی را می ستایند
دلیران سنگری را می پرستند
چه می دانند اینان از شهیدان
که خون و خنجری را می پرستند
خدا را عالمان و مفتیان هم
کتاب و دفتری را می پرستند
به بیت الله رفتم دیدم این قوم
به جای او دری را می پرستند
گناه از چشم و گوش بسته ماست
که این کوران کری را می پرستند
صدای اعتراضی نیست اینجا
ابوذرها زری را می پرستند
خوشا آنان که دور از این جماعت
خدای دیگری را می پرستند علیرضا قزوه

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آغاز ابرها
در ساعت یک است به وقت نجف
کمی پس از دو
باران گرفت در کنار بقیع
درست ساعت سه طوفان شد
در کربلا
حالا به ساعت من
فقط کمی به لحظه موعود مانده است. علیرضا قزوه

 

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار علیرضا فولادی

گلچین اشعار علیرضا فولادی

ز میان تمامِ این گلها
آه! تنها یکی شکفته نشد:
دوستت دارمی که گفته نشد. 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آرام آرامم، 
مانند سنگی در دل کوهی،
ای کاش اندوهی...! علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آنچنان عاشقم که همواره، 
روی او را در آب می بینم، 
من نخوابیده خواب می بینم 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

جای دل، این واژه‌ی خونین،
می‌گذارم نقطه‌چین باشد؛
«زندگی شاید همین باشد». 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تلخ یا شیرین،
هرچه هست، این است؛
زندگی لیموی شیرین است. 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بین جبر و اختیار،
یک طرف طنابدار...،
یک طرف طناب ِ دار.... 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای کاش باغبانان
دیگر گلی نکارند!
گلها وفا ندارند. 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

سالهای عمر ما تمام،
انتظار و 
انتظار...؛
در کدام سال می‌رسد بهار؟ 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

برق هر طلا تو را هنوز
دزد می‌کند به‌ناگزیر؛
واقعا که! ای کلاغ پیر! 
علیرضا فولادی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

باران که می‌بارد،
حس می‌کنم
سقفِ زندانم تَرَک دارد. علیرضا فولادی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار علی اشتری

ز جمع ما برون رفتی، شکستی محفل ما را
شکستی محفل ما را و افسردی دل ما را
ز کشت دوستی، حاصل ندیدم غیر نومیدی
به دست برق بسپردند گویی حاصل ما را
دگر زین بحر طوفان خیز، امید رستگاری نیست
که کشت این باد محنت زا، چراغ ساحل ما را... علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گرچه افکندی ز چشم خویش آسانم چو اشک
یک دم ای آرام جان بنشین به دامانم چو اشک
تا به خاک تیره غلطم, یا به دامان گلی
بر خود از این بازی تقدیر لرزانم چو اشک
مردم چشم مرا مانند مردم ,لاجرم
من هم از این تیره دل مردم , گریزانم چو اشگ
گر به چشمی بوسه دادم یا برخساری چه سود
کاین زمان با حسرتی در خاک غلطانم چو اشک
بر دلی گر می نشینم بی ثباتم همچو آه
ور به چشمی جای گیرم,َ باز لغزانم چو اشک
سوز پنهان درون است این که پیدا می شود
گه به لبهایم چو شعر و گه به چشمانم چو اشک علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عمری ست تا به پای خُم از پا نشسته ­ایم
در کوی می ­فروش، چو مینا نشسته ­ایم
ما را ز کوی باده فروشان گریز نیست
تا باده در خُم است، همین جا نشسته ­ایم علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

درون سینه نگنجد، غمی که من دارم
خوش است با غم دل، عالمی که من دارم
سرشک دیده بیان کرد ماجرای دلم
چه اعتبار بر این محرمی که من دارم؟ علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

همدمی تا دل ما را دهد آرام کجاست
محرمی تا ز من آرد به تو پیغام کجاست؟
حسرت بوسه زدن بر لب گرمی دارم 
لب یار ار ندهد دست ، لب جام کجاست؟
باده گلرنگ و چمن خرم و سبز و من و چنگ
هر دو در ناله که آن سرو گل اندام کجاست؟
طمع صبح ندارم ز شبه تیره ی هجر 
ماهتابی که بر آید ز لب بام کجاست؟
گر به روی تو برآشفت دلم دوش مرنج 
بحر را پیش مه چارده آرام کجاست؟
کام خسرو نشدی همچو تو شیرین « فرهاد»
در ره عشق نگر پخته کجا خام کجاست؟ علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ماییم و همین کنج خرابات و دمی خوش
گاهی به وفایی خوش و گه با ستمی خوش
یک روز به ویرانه­ی غم، شاد به یادی
یک روز به دامان چمن با صنمی خوش علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بعد از این دست من و دامن ماه دگری
من و سودای سر زلف سیاه دگری
چو تو پیمان وفا بشکنم و بنشینم
به امید نگهی، بر سر راه دگری
چشم خود فرش کنم، زیر کف پای دگر
خرمن خویش بسوزم به نگاه دگری... علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مائیم چو تشنگان و دنیا چو سراب
در قلزم آرزو به مانند حباب
هشدار که عمر میرود از کف ما
نیمی به خیال و نیمی دیگر در خواب علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در خدمت خلق بندگی ما را کُشت  
وز بهر دو نان دوندگی ما را کُشت 
هم محنت روزگار و هم منت خلق  
ای مرگ بیا که زندگی ما را کُشت علی اشتری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت