شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گلچین بهترین شعرها» ثبت شده است

گلچین اشعار زیبای اوحدی مراغه ای

گلچین اشعار زیبای اوحدی مراغه ای

گلچین اشعار زیبای اوحدی مراغه ای

سر آغاز

به نام آنکه ما را نام بخشید
زبان را در فصاحت کام بخشید
به نور خود بر افروزندهٔ دل
به نار بیدلی سوزندهٔ دل
سر هر نامه‌ای از نام او خوش
جهان جان ز عکس جام او هوش
درود از ما، سلام از حضرت او
دمادم بر رسول و عترت او
ابوالقاسم، که شد عالم طفیلش
فلک دهلیز چاوشان خیلش

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا
در مذمت روزگار

جهان خالیست، من در گوشه زانم
مروت قحط شد، بی‌توشه زانم
اگر بودی چنان چون بود ازین پیش
بزرگی کو بدانستی کم از بیش
چرا بایستمی ده نامه گفتن؟
چو خامان درد دل با خامه گفتن؟
کی از ده نامه‌ای نامم برآید؟
ز هر بیهوده‌ای کامم بر آید؟
چو دریا پر گهر دارم ضمیری
ولی گوهر نمیجوید امیری
چون ماه از طبع من خود نور پاشد
نه او را مشتری باید که باشد؟
سخن را چون خریداری ندیدم
به از ترک سخن کاری ندیدم
خرد دورست ازین بیهوده گفتن
حدیث بوده و نابوده گفتن

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا
کسی کو آزمود، آنگاه پیوست
نباید بعد از آن خاییدنش دست
چو پیوندی و آنگاه آزمایی
ز حیرت دست خود بسیار خایی
دل عاشق سکونت پیشه باید
عزیمت را نخست اندیشه باید

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا
شبی پروانه‌ای با شمع شد جفت
چو آتش در فتادش خویش را گفت
که: پیش از تجربت چون دوست گیری
بنه گردن، که پیش دوست میری
سخن در دوستداری آزمودست
کزیشان نیز ما را رنج بودست
دل من زان کسی یاری پذیرد
که چون در پای افتم دست گیرد
درین منزل نبینی دوستداری
که گر کاری فتد آید به کاری
چنین‌ها دوستی را خود نشاید
که اندر دوستی یک هفته پاید

اگر با عقل داری آشنایی
جدایی جوی ازین یاران، جدایی
ز خلق آن ماه چون اندیشه میکرد
شکیبایی و دوری پیشه میکرد
برآشفت و پریشان کرد نامش
به دست قاصدی گفتا پیامش

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

چون ندیدم خبری زین دل رنجور ترا
در سپردم به خدا، ای ز خدا دور، ترا
شاد نابوده ز وصل تو من و نابوده
توجفا کرده و من داشته معذور ترا
صورت پاک ترا از نظر پاک مپوش
که به جز دیدهٔ پاکان ندهد نور ترا
گر ز دیدار تو آگاه شوند اهل بهشت
سر مویی نفروشند به صد حور ترا
ای که رنجی نکشیدی و ندیدی ستمی
چه غم از حال ستم‌دیدهٔ رنجور ترا؟
تو که چون من ننشستی به غمی روز دراز
سخت کوتاه نماید شب دیجور ترا
اوحدی را ز نظر دور مدار، ای دل و جان
که دلارام ترا دارد و منظور ترا

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

دل مست و دیده مست و تن بی‌قرار مست
جانی زبون چه چاره کند با سه چار مست؟
تلخست کام ما ز ستیز تو، ای فلک
ما را شبی بر آن لب شیرین گمار، مست
یک شب صبح کرده بنالم بر آسمان
با سوز دل ز دست تو، ای روزگار، مست
ای باد صبح، راز دل لاله عرضه دار
روزی که باشد آن بت سوسن عذار مست
از درد هجر و رنج خمارش خبر دهم
گر در شوم شبی به شبستان یار مست
سر در سرش کنم به وفا، گر به خلوتی
در چنگم اوفتد سر زلف نگار، مست
لب برنگیرم از لب یار کناره گیر
گر گیرمش به کام دل اندر کنار، مست
یکسو نهم رعونت و در پایش اوفتم
روزی اگر ببینمش اندر کنار، مست
می‌خانه هست، از آن چه تفاوت که زاهدان
ما را به خانقاه ندادند بار مست؟
ما را تو پنج بار به مسجد کجا بری؟
اکنون که می‌شویم به روزی سه بار مست
از ما مدار چشم سلامت، که در جهان
جز بهر کار عشق نیاید به کار مست
ای اوحدی، گرت هوس جنگ و فتنه نیست
ما رای به کوی لاله‌رخان در می‌آرمست

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت
بر آتش غم خنده‌زنان شاد بسوخت
من بندهٔ شمعم، که ز بهر دل خلق
ببرید ز شیرین و چو فرهاد بسوخت

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

بد میکنند مردم زان بی‌وفا حکایت
وانگه رسیده ما را دل دوستی به غایت
بنیاد عشق ویران، گر می‌زنم تظلم
ترتیب عقل باطل، گر می‌کنم شکایت
صد مهر دیده از ما، ناداده نیم بوسه
صد جور کرده بر ما، نادیده یک جنایت
آیا بر که گویم: این قصهٔ پریشان؟
یا بر که عرضه دارم این رنج بنهایت؟
عقلم به عشق او، چون رخصت بداد، گفتم
روزی به سر در آیم زین عقل بی‌کفایت
دل وصف او به نیکی کردی همیشه، آری
چون عشق سخت گردد دل کژ کند روایت
بی‌غم کجا توان بود؟ آسوده کی توان شد؟
نی زین طرف تحمل، نی زان جهت عنایت
در عشق او صبوری دل باز داد ما را
ورنه که خواست کردن درویش را رعایت؟
ای اوحدی، غم او برخود مگیر آسان
کین غصهٔ نهانی ناگه کند سرایت

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

من کشتهٔ عشقم،خبرم هیچ مپرسید
گم شد اثر من،اثرم هیچ مپرسید
گفتند که: چونی؟ نتوانم که بگویم
این بود که گفتم، دگرم هیچ مپرسید
فردا سر خود می‌کنم اندر سر و کارش
امروز که با درد سرم هیچ مپرسید
وقتی که نبینم رخش احوال توان گفت
این دم که درو می‌نگرم هیچ مپرسید
بی‌عارضش این قصهٔ روزست که دیدید
از گریهٔ شام و سحرم هیچ مپرسید
خون جگرم بر رخ و پرسیدن احوال؟
دیدید که: خونین جگرم، هیچ مپرسید
از دوست بجز یک نظرم چون غرضی نیست
زان دوست بجز یک نظرم هیچ مپرسید
از دست شما جامه دو صد بار دریدم
خواهید که بازش بدرم هیچ مپرسید
با اوحدی این دیدهٔ‌تر بیش ندیدیم
بالله ! که ازین بیشترم هیچ مپرسید

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

ای زاهد مستور، زمن دور، که مستم
با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم
زنار ببندی تو و پس خرقه بپوشی
من خرقهٔ پوشیده به زنار ببستم
همتای بت من به جهان هیچ بتی نیست
هر بت که بدین نقش بود من بپرستم
فردای قیامت که سر از خاک برآرم
جز خاک در او نبود جای نشستم
دست من و دامان شما، هر چه ببینید
جز حلقهٔ آن در، بستانید ز دستم
بر گرد من ار دانه و دامیست عجب نیست
روزی دو، که مرغ قفس و ماهی شستم
در سر هوس اوست، به هر گوشه که باشم
در دل طرب اوست، به هر گونه که هستم
بارم نتوان برد، که مسکین و غریبم
خوارم نتوان کرد که افتاده و پستم
باشد سخنم حلقه به گوش همه دلها
چون حلقه به گوش سخن روز الستم
پنهان شدم از خلق وز خلق خلق او
خلقم چو بدیدند و بجستند بجستم
دوش اوحدی از زهد سخت گفت و من از عشق
القصه، من از غصهٔ او نیز برستم

اوحدی مراغه ای

،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

از نوش جهان نصیب من نیش آمد
تیر اجلم بر جگر ریش آمد
کوته سفری گزیده بودم، لیکن
ز آنجا سفری دراز در پیش آمد

اوحدی مراغه ای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی

رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی

مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی

شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا

خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی

از شرم قدت سرو فرومانده به یک جای

وز رشک رخت ماه فتاده به تکاپوی

با من به وفا هیچ نگشته دل تو رام

با انده هجران تو کرده دل من خوی

ناید سخنم در دل تو، ز آنکه به گفتار

نتوان ستدن قلعه‏ای از آهن و از روی

ز آن است گل و نرگس رخسار تو سیراب

کز دیده روان کرده‏ام از مهر تو صد جوی

تا بوک سزاوار شوی دیدن او را

ای دیده تو خود را به هزار آب همی شوی

ای دل چه شوی تنگ، چو در توست نشستن

خواهی که ورا یابی، در خون خودش جوی

اشعار باباافضل کاشانی


گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا
در آب و گل که آورد، آیین جان نهادن؟

بر دوش جان نازک، بار گران نهادن؟

شاداب شاخ جان را، از بوم جاودانی

برکندن از چه علت، در خاکدان نهادن؟

ز آوردن تن و جان، با هم چه سود بینی

جز درد تن فزودن، جر بار جان نهادن

گویندهٔ سمر را، زین حال در خور آید

صد قصه جمع کردن، صد داستان نهادن

از داستان و قصه، بگذر که غصه باشد

پیش گرسنه چندی، از هیچ خوان نهادن

گفت و شنید کم کن، گر رهروی که از سر

شاید برای توشه، چشم و زبان نهادن

کاری شگرف باشد، در ره روش قدم را

از سود برگرفتن و اندر زیان نهادن

گاه بلا به مردی، تن در میان فکندن

کام و هوای خود را، بر یک کران نهادن

رسمی است عاشقان را، هنگام نامرادی

از دل کرانه جستن، جان در میان نهادن

در دین عشق هرگز، جز رسم پاکبازی

دینی توان گرفتن؟ رسمی توان نهادن؟

کار تو خواب بینم، در راه، گاه رفتن

پس جرم نارسیدن، بر همرهان نهادن

اشعار باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

سرگشته وار بر تو گمان خطا برم

بی آنکه هیچ راه به چون و چرا برم

از جان و از تنم نتوانم به شرح گفت

کاندر رهت، ز هر دو، چه مایه بلا برم

من رخت بینوایی تن بر کجا نهم؟

من جان زینهاری خود را کجا برم؟

دانم که در دلی و جدا نیست دل ز تو

لیکن به دل چگونه، بگو، ره فرا برم

دل نیز گم شده است و ندانم کنون که من

بی دل به نزد تو نبرم راه، یا برم

گویند راه بردی از او، باز ده نشان

آری دهم نشانی از آن، لیک تا برم

در جستن‏ام همیشه که در جست وجوی تو

ره زی بقا اگر نبرم، زی فنا برم

من بی تو نیستم، من و خود را نیابم ایج

گر بر زمین بدارم، اگر بر هوا برم

مگذار نزد خویشم اگر هیچ زین سپس

من نام ما و من به صواب و خطا برم

ما از کجا و من ز کجا، ما و من تویی

بیهوده چند نام من و نام ما برم

اشعار باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا
بگسلم از تو، با که پیوندم؟

از تو گر بگسلم به خود خندم

بخت بیدار یاور من شد

ناگهان زی در تو افکندم

بندها بود بر من، اکنون شد

دیدن تو کلید هر بندم

کان اگر کَندَمی نیافتمی

زان تو را یافتم که جان کندم

کی خبر داشتم ز خود بی تو

که چی‏ام، یا چه گونه، یا چندم

اگه اکنون شدم ز خود که مرا

جاودان با تو بود پیوندم

لاغر و مرده بودمی و اکنون

یال و بازو به جان بیاگندم

بی تو از تن چه کیسه بردوزم؟

یا ز جان، من چه طرف بربندم؟

بی تو با ملک جم نه خشنودم

با تو باشم، به هیچ خرسندم

دور گردم ز جان و تن، شاید

دور باد از تو دور، نپسندم

اشعار باباافضل کاشانی


گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا
دارم دلی مخاطره جوی بلا پرست

سرگشته رایِ گم شده عقلِ هوا پرست

با درد و غم به طبع، چو یاری وفا نمای

با جان خود به کینه، چو خصمی جفا پرست

سعی‏ام هبا شده است و طلب بیهده، از آنک

بیهوده جوی شد دل و دیده هوا پرست

ممکن که من نه آدمی‏ام، ز آنکه آدمی

یا بت پرست باشد و یا بس خدا پرست

اشعار باباافضل کاشانی


گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا
در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب

نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب

ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت

خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب

تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست

نتوان داشت در او جان و روان را به فریب

گر چه پیوستهٔ جان است تن تیره، ولیک

شاخ را نیست خبر هیچ ز بویایی سیب

گر چه از جان به شکوه است و به نیرو، هر تن

جان نگیرد ز تن تیره به زیبای زیب

دیدهٔ جان خرد است و روشش اندیشه

ناید از کوری و کری تنش هیچ آسیب

چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور

پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب

بی گمان باش خردمند، که در راه یقین

خردت راست رود با تو، گمانت به وُریب

اشعار باباافضل کاشانی


گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را

بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را

شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل

درفکن در جام بی رنگ، آب رنگ آمیز را

می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف

یاد می‏دار این دو بیت گفتهٔ دست آویز را

گر حریفی از دمادم سر بپیجاند رواست

بر کف من نه، که پور زال به شبدیز را

جان من می را و قالب خاک را و دل تو را

وین سر طناز پر وسواس تیغ تیز را

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

در بادیهٔ عشق دویدن چه خوش است
وز خیر کسان طمع بریدن چه خوش است
گر دست دهد صحبت اهل نفسی
دامن ز زمانه در کشیدن چه خوش است

باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

تا چند روی از پی تقلید و قیاس
بگذر ز چهار اسم و از پنج حواس
گر معرفت خدای خود می طلبی
در خود نگر و خدای خود را بشناس

باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

آن ها که زمین زیز قدم ها فرسودند
وندر طلبش هر دو جهان پیمودند
آگاه نمی شوم که ایشان هرگز
زین حال چنانکه هست آگه بودند

باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

غم چند خوری ز کار نا آمده پیش
رنج است نصیب مردم دوراندیش
خوش باش و جهان تلخ مکن در بر خویش
کز خوردن غم قضا نگردد کم و بیش

باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

گر در نظر خویش حقیری، مردی
ور بر سر نفس خود امیری، مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده‌ای بگیری، مردی

باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

گر حاکم صد شهر و ولایت گردی
ور در هنر و فضل به غایت گردی
گر فاسق مطلقی و گر زاهد خشک
روزی دو سه بگذرد حکایت گردی

باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

دل نعره زنان ملک جهان می طلبد
پیوسته وجود جاودان می طلبد
مسکین خبرش نیست که صیاد اجل
پی بر پی او نهاده، جان می طلبد

باباافضل کاشانی

گلچین اشعار بابا افضل کاشانی،گلچین اشعار شاعران ایران و جهان،اشعار زیبا، اشعار عاشقانه،اشعار عرفانی،اشعار کوتاه،گنجینه ی بهترین شعرها،شعر،شعر کوتاه،شعرهای بابا افضل کاشانی، گلچین بهترین شعرها،شعرهای زیبا

افضل دیدی که هر چه دیدی هیچ است
سر تا سر آفاق دویدی هیچ است
هر چیز که گفتی و شنیدی هیچ است
و آن نیز که در کنج خزیدی هیچ است

باباافضل کاشانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار ابوسعید ابوالخیر

عارف بزرگ قرن چهارم هجری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

پرسیدم ازو واسطهٔ هجران را

گفتا سببی هست بگویم آن را

من چشم توام اگر نبینی چه عجب

من جان توام کسی نبیند جان را 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

این درگه ما درگه نومیدی نیست

صد بار اگر توبه شکستی باز آ 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

وصل تو کجا و من مهجور کجا

دردانه کجا حوصله مور کجا

هر چند ز سوختن ندارم باکی

پروانه کجا و آتش طور کجا 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

یا رب مکن از لطف پریشان ما را

هر چند که هست جرم و عصیان ما را

ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم

محتاج بغیر خود مگردان ما را

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گر بر در دیر می‌نشانی ما را

گر در ره کعبه میدوانی ما را

اینها همگی لازمهٔ هستی ماست

خوش آنکه ز خویش وارهانی ما را

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای دوست دوا فرست بیماران را

روزی ده جن و انس و هم یاران را

ما تشنه لبان وادی حرمانیم

بر کشت امید ما بده باران را

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

یا رب ز کرم دری برویم بگشا

راهی که درو نجات باشد بنما

مستغنیم از هر دو جهان کن به کرم

جز یاد تو هر چه هست بر از دل ما

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در دیده بجای خواب آبست مرا

زیرا که بدیدنت شتابست مرا

گویند بخواب تا به خواب‌ش بینی

ای بیخبران چه جای خوابست مرا ابوسعید ابوالخیر

  گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا

طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا

ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای

می نوش که عاقبت بخیرست ترا 

  گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آن رشته که قوت روانست مرا

آرامش جان ناتوانست مرا

بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن

پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من دوش دعا کردم و باد آمینا

تا به شود آن دو چشم بادامینا

از دیدهٔ بدخواه ترا چشم رسید

در دیدهٔ بدخواه تو بادامینا

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آنروز که آتش محبت افروخت

عاشق روش سوز ز معشوق آموخت

از جانب دوست سرزد این سوز و گداز

تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت

اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت

میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو

بر من دل کافر و مسلمان میسوخت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

از کعبه رهیست تا به مقصد پیوست

وز جانب میخانه رهی دیگر هست

اما ره میخانه ز آبادانی

راهیست که کاسه می‌رود دست بدست  

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گر طالب راه حق شوی ره پیداست

او راست بود با تو، تو گر باشی راست

وانگه که به اخلاص و درون صافی

او را باشی بدان که او نیز تراست 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آنرا که حلال زادگی عادت و خوست

عیب همه مردمان به چشمش نیکوست

معیوب همه عیب کسان می‌نگرد

از کوزه همان برون تراود که دروست

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گفتم: چشمم، گفت: به راهش می‌دار

گفتم: جگرم، گفت: پر آهش می‌دار

گفتم که: دلم، گفت: چه داری در دل

گفتم: غم تو، گفت: نگاهش می‌دار

مطلب مرتبط:

گلچین اشعار ابوسعید ابوالخیر (2)

گلچین اشعار ابوسعید ابوالخیر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت