شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۱۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

گلچین اشعار انوری

تا دل مسکین من در کار تست 
آرزوی جـــــان مـــن دیــــدار تسـت 
جــان و دل در کـــار تــــــو کـــردم فـــدا 
کــــار مـن ایـــن بــود دیگـــر کــــار تست 
با تـــو نتـــوان کــــرد دســـــت انــدر کمــر 
هـــرچه خــواهی کـن که دولت یار تست 
دل تــــــرا  دادم  وگــــر  جـــان  بایـــدت 
هـــم فـــدای لعـــل شکـــربار تســت 
شایدم گر جان و دل از دست رفت 
ایمنـم دادی که در زنهار تست
انوری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای دیــــر بــدست آمـــده بــس زود بـرفتی
آتــش زدی انــدر مــن و چون دود برفتی
چـــون آرزوی تنگـــدلان دیـــر رسیــدی
چــون دوستی سنگــدلان زود برفتی
زان پیش که در باغ وصال تو دل من
از داغ فــراق تـــو بـــر آســود برفتی
ناگــشته من از بند تــو آزاد بجستی
نا کـــرده مــرا وصل تــو خشنود برفتی
آهنگ بـــه جان مـــن دلسوخته کــردی
چــون در دل مــن عشق بیفــزود برفتــی 
انوری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای  بــــرادر  عشــــق  ســــودایی خوشســـت
دوزخ انــــدر  عاشقـــی جایـــی خـــوشســـت
در  بیـــــابـــــان   رهــــــروان   عشـــــــق  را
زاب چشـــم خویـــش دریایـــی خوشست
غمگـــنان را هـــر زمان در کـــنج عشــق
یاد نام دوست صحــرایی خــوشست
بــا خیال روی  معشــوق  ای عجـب
جــام زهــرآلود حلوایی خوشست
عمــرها در رنــج چون امروز و دی
بر امید بود فردایی خوشست
انوری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در همــه عالم وفاداری کجاســت
غم به خروارست غمخواری کجاست
درد دل چندان کـــه گنجــــد در ضمیـــر
حاصلســـت از عشــق دلداری کجاست 
گــــر به گـیتـــی نیســـت دلــــداری مـــرا
ممکـــن است از بخــت دل‌باری کـــجاست
انــدریــن ایـــام در بـــاغ وفــــا
گــر نمی‌روید گلـی خاری کـجاست
جان فـــدای یار کـــردن هســت سهل
کـــاشکی یار بســـی یـــاری کـجاست
در جهـــــان عاشقـــی بینــــــم همــــی
یـــک جهــــان بـــی‌کـــار با کـاری کجاست
انوری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بیــا ای جان بیا ای جان بیــا فــــریاد رس مــا را
چـو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفــس ما را
ز عشــقت گــرچه با دردیم و در هجــرانت انـــدر غـم
ز عشــق تو نــه بس باشـــد ز هجــران تو، بس مــا را
کـــم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
لبت چون چشمه‌ی نوش است و ما اندر هوس مانده
کـــه بـــر وصــل لبــت یــک روز باشد دسترس ما را
به آب چشمــــه‌ی حیـــوان حیاتـــی انــوری را ده
که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را
انوری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عشق تو قضای آسمانست
وصــل تـــو بقای جـــاودانست
آسیـــب غـــم تـــو در زمـــانـــــه
دور  از تـــو  بــلای  ناگـــهانســـت
دستــــم نــــرسد همی به شادی
تـــا  پـــای  غـــم  تو  در  میانست
در  زاویه‌هــــای  چیـــن  زلفـــــت
صد خرده‌ی عشق در میانست
ایــن قاعـده گـــر چنین بماند
بنیــاد خـرابی جهانست...
انوری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

جرمی نـــــدارم بیش از ایــن کـــز جــان وفــــادارم تـــرا
ور قصــد آزارم کنــــی هــرگــــز نیـــــازارم ترا
زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون
جانا چـــه خواهـــد شد فزون، آخر ز آزارم ترا
رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همــــی
در حال خود گویم همی،یادی بود کارم ترا...
انوری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

حسنت اندر جهان نمی‌گنجد
نامــت انـــدر دهـــان نمی‌گـنجد
راز عشـــقت نهان نخــواهد مــاند
زانکـــه در عقـــل و جان نمی‌گــنجد
با غـــم تــو چنـــان یگــــانه شـــــدم
کـــــه دل انــــــدر میـــان نمی‌گــنجـــد
آخـــــر ایــــن روزگــــــار چنــــدان مــــاند
کـــــه  دروغــــی  در  آن  نمـــی‌گــنجد...
انوری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی
گـفت کین والی شهر ما گدایی بی‌حیاست
گـفت چـــون باشد گدا آن کز کلاهش تکمه‌ای
صد چــو ما را روزهـــا بل سالهـــا برگ و نواست
گفتــش ای مسکین غلط اینک از اینجا کـــرده‌ای
آن همــه برگ و نـــوا دانی کــــه آنـــجا از کجاست
در و مــــروارید طـــوقش اشـــک اطفـــــال منســـت
لعـــل و یاقـــوت ستامـــش خـــون ایتـــام شماست...
انوری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار اکبر اکسیر

گلچین اشعار اکبر اکسیر

ازآجیل سفره عید 
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند 
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !  اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من تعجب می کنم 
چطور روز روشن 
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد! اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

پزشکان اصطلاحاتی دارند 
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان! اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!  اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

شیر مادر، بوی ادکلن می‌داد
دست پدر، بوی عرق
(گفتم بچه‌ام نمی‌فهمم)
نان، بوی نفت می‌داد
زندگی، بوی گند
(گفتم جوانم نمی‌فهمم)
حالا که بازنشسته‌ شده‌ام
هر چیز، بوی هر چیز می‌دهد، بدهد
فقط پارک، بوی گورستان
و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد! اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل می‌کاریم
ماهی‌ها به جهنم!
کندوها پر از قیر شده‌اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
جه سعادتی!
داریوش به پارس می‌نازید
ما به پارس جنوبی!  اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نیروی جاذبه 
شاعران را سر به زیر کرده است
بر خلاف منج‍ّمها که هنوز سر به هوایند
تمام سیبها افتاده‌اند
و نیوتن، پشت وانت
سیب‌زمینی می‌فروشد
آهای، آقای تلسکوپ!
گشتم نبود، نگرد نیست! اکبر اکسیر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مثل روزنامه‌ها، اول همه را سر کار می‌گذارند
بعد آگهی استخدام می‌زنند
بچه‌های وظیفه، یا شاعر شده‌اند یا خواننده!
خدا را شکر در خانه ما، کسی بیکار نیست
یکی فرم پر می‌کند، یکی احکام می‌خواند
یکی به سرعت پیر می‌شود
و آن یکی مدام نق می‌زند:
مرده‌شور ریختت را ببرد
چرا از خرمشهر، سالم برگشتی؟ اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تعطیلات نوروز به کجا برویم
پدر از بی‌پولی گفت و قسط‌های عقب‌مانده
مادر از سختی راه و بی‌خوابی و ملافه و حمام
ساعت شد 12 نصف شب
گفتیم برویم سر اصل مطلب
یکی گفت برویم شیراز
دیگری گفت نه‌خیر مشهد
ساعت شد 5 صبح
مادر گفت بالاخره کجا برویم
پدر گفت برویم بخوابیم!  اکبر اکسیر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

جهان در اول دایره بود
بعد از تصادف با یک کفشدوزک
ذوزنقه شد
تا در چهار گوشه ناهمگون آن بنشینیم
و برای هم پاپوش بدوزیم!
و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد!  اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان  

من تعجب می کنم
به گزارش خبرگزاری پارس
میراث فرهنگی به وزارت نیرو پیوست
 بانک پاسارگاد- شعبه تخت جمشید
وام ازدواج می دهد
استخر,نام سابق دشت مرغان است
به همت کارشناسان داخلی
مقبره کوروش به جکوزی مجهز می شود
شعار هفته: آب آبادانی ست – نیست !  اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!! اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

این پارک پارکینگ می شود
این درخت ،تیر برق
این زمین چمن ، آسفالت
و من که امروز به اصطلاح شاعرم
روزی یک تکه سنگ می شوم
با لوح یادبودی بر سینه
درست،وسط همین میدان  اکبر اکسیر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مواظب وسایلتون باشین!
من بودم و جمشید و یک پادگان چشم قربان!
از سلمانی که برگشتیم سرباز شدیم
در تخت های دوطبقه،
خوابهای مشترک دیدیم
یک روز که من نبودم
تخت جمشید را غارت کرده بودند! اکبر اکسیر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

شب خیرات
مادر ،یک ریز
دعای باران خواند
نزدیک های صبح
رود کنار خانه پر شد
از روی پل گذشت 
یواشکی به اتاق رفت
پدر غسل ارتماسی کرد
مادر ادامه داد:
واجِب قریه اِلی ا...
و ما به خیر و خوشی یتیم شدیم!  اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در راه کشف حقیقت
سقراط به شوکران رسید
مسیح به میخ و صلیب
ما نه اشتهای شوکران داریم
نه طاقت میخ و صلیب
پس بهتر است بجای کشف حقیقت
برگردیم و کشکمان را بسابیم!  اکبر اکسیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

صفر را بستند 
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم! اکبر اکسیر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار مهدی اخوان ثالث

گلچین اشعار مهدی اخوان ثالث

لحظه ی دیدار نزدیک است  
باز من دیوانه ام مستم
باز میلرزد دلم دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
باز می لرزد دلم دستم
های نخراشی بغفلت گونه ام را تیغ
های نپریشی صفای زلفکم را دست
وآبرویم را نریزی دل
ای نخورده مست  مهدی اخوان ثالث 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به دیدارم بیا هر شب ، در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند 
دلم تنگ است .
بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند 
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها
دلم تنگ است.
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده ، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهیها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ 
به دیدارم بیا ، ای همگناه ، ای مهربان با من 
که اینان زود می پوشند رو در خوابهای بی گناهیها
و من می مانم و بیداد بی خوابی.... مهدی اخوان ثالث 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت 
سرها در گریبان است 
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران‌را 
نگه جز پیش پا را دید ، نتواند 
که ره تاریک و لغزان است 
وگر دست محبت سوی کسی یازی 
به اکراه آورد دست از بغل بیرون 
که سرما سخت سوزان است... مهدی اخوان ثالث 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

چون سبوی تشنه
از تهی سرشار،
جویبار لحظه‌ها جاریست.
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب، واندر آب بیند سنگ،
دوستان و دشمنان را می‌شناسم من.
زندگی را دوست می‌دارم؛
مرگ را دشمن.
وای، اما – با که باید گفت این؟ - من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن.
جویبار لحظه‌ها جاری. مهدی اخوان ثالث 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

من اینجا بس دلم تنگ است 
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است 
بیا ره توشه برداریم 
قدم در راه بی برگشت بگذاریم 
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟ مهدی اخوان ثالث 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

قاصدک ! هان چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟ 
خوش خبر باشی ، امّا ، امّا گِرد بام و درِ من
بی ثمر می گردی انتظار خبری نیست مرا 
نه ز یاری نه ز دیّار ودیاری ، 
باری، برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک ! در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید
که دروغی تو دروغ که فریبی تو فریب
قاصدک ! هان ، ولی .... آخر .... ای وای ! 
راستی آیا رفتی با باد؟ با توام ، آی ! کجا رفتی ؟ آی ... !
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟ 
مانده خاکستر گرمی ، جائی ؟ 
در اجاقی ، طمع شعله نمی بندم ، خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک ! ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می گریند  مهدی اخوان ثالث 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار احمد رضا احمدی

گلچین اشعار احمد رضا احمدی

شتاب مکن
که ابر بر خانه ات ببارد 
و عشق 
در تکه ای نان گم شود 
هرگز نتوان 
آدمی را به خانه آورد 
آدمی در سقوط کلمات 
سقوط می کند 
و هنگام که از زمین برخیزد 
کلمات نارس را 
به عابران تعارف می کند 
آدمی را توانایی 
عشق نیست 
در عشق می شکند و می میرد  احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ما از کنجکاوی درباره‌ی ابر گذشته بودیم
ما فقط کنجکاو باران و صدای سنتور بودیم...
ما
نه عمق را دوست داشتیم
نه امید را
ما ساکنان خانه را
گُم
در صدای سنتور
دوست داشتیم... 

احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نشانی خانه خویش را گم کرده ایم
لطف بنفشه را می دانیم 
اما دیگر بنفشه را هم نگاه نمی کنیم 
ما نمی دانیم 
شاید در کنار بنفشه 
دشنه ای را به خاک سپرده باشند 
باید گریست 
باید خاموش و تار 
به پایان هفته خیره شد 
شاید باران 
ما 
من و تو 
چتر را در یک روز بارانی
در یک مغازه که به تماشای
گلهای مصنوعی
رفته بودیم 
گم کردیم  احمد رضا احمدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

اگر نمی خواهی بر تیره بختی من گواهی دهی
خواهش دارم روبه روی من نمان، عبور کن،
کوچه را طی کن و در انتهای کوچه محو شو،
همان گونه که آدم های خوشبخت محو می شوند... احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

زمانی 
با تکه ای نان سیر می شدم 
و با لبخندی 
به خانه می رفتم 
اتوبوس های انبوه از مسافر را 
دوست داشتم 
انتظار نداشتم 
کسی به من در آفتاب 
صندلی تعارف کند، 
در انتظار گل سرخی بودم احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من بسیار گریسته ام 
هنگامی که آسمان ابری است 
مرا نیت آن است 
که از خانه بدون چتر بیرون باشم 
من بسیار زیسته ام 
اما اکنون مراد من است 
که از این پنجره برای باری
جهان را آغشته به شکوفه های گیلاس بی هراس، 
بی محابا ببینم احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آینه را به تنهایی دوست نداشتم
آینه را در آینه دوست داشتم
گفته بودند:
عمر آفتاب از مهتاب
بیشتر است
آفتاب را در خانه حبس کردم
در مهتاب
کنار باغچه‌ی انبوه از ریحان خفتم... احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من از عکس انسان تیرباران شده شنیدم
که آنقدر وقت نیست تا گل را دلداری دهم.
در یک ثانیه برای خورشید لباس دوختم
در یک ثانیه آسمان آبی را به روی تخت خواباندم.
فرصت نبود تا در زخم خلیج‌های پوستم
گل‌های مذهبی بکارم.
فقط یک ثانیه فرصت بود
برای نگاهداری آن لحظه‌ی خوشبخت
که در میان خورشید و گل آفتابگردان
با نفس خویش داوری می‌کرد
فقط یک ثانیه فرصت بود
که آسمان نشسته بر انگشتان ژرف چمن را
وسعت دهم. احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ما را به تاراج برند
بسیار بیداری بود
بسیار خواب بود
روزهای جمعه ابر داشتیم
اما نمی‌توانستیم
بیداری و خواب و ابر جمعه را
زندگی نام بگذاریم
پس خواب را انکار کردیم
پس بیداری را انکار کردیم
روزهای جمعه از خانه بیرون رفتیم
که ابر را نبینیم
چه حاصل
که عمر به پایان بود
و چای در غروب جمعه
روی میز سرد می‌شد.  احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

کبریت زدم 
تو برای این روشنایی محدود گریستی
سراپا در باد ایستادم من فقط یک نفرم
اما اکنون هزاران پرنده  را در باد به یغما میبرند
از مهتاب که به خانه بازگردم
آهنها زنگ خورده اند
شاعران نشانه ی  باد را گم کرده اند
زنبوران،عسل را فراموش کرده اند
افق بی  روشنایی در دستان تو نازنین جان می بازند
من گل سرخ بودم
که سراسر مهتاب را شکستم...احمد رضا احمدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

حقیقت دارد 
تو را دوست دارم 
در این باران 
می‌خواستم تو 
در انتهای خیابان نشسته 
باشی 
من عبور کنم 
سلام کنم 
لبخند تو را در باران 
می‌خواستم 
می‌خواهم 
تمام لغاتی را که می دانم برای تو 
به دریا بریزم 
دوباره متولد شوم 
دنیا را ببینم 
رنگ کاج را ندانم 
نامم را فراموش کنم 
دوباره در اینه نگاه کنم 
ندانم پیراهن دارم 
کلمات دیروز را 
امروز نگویم 
خانه را برای تو آماده کنم 
برای تو یک چمدان بخرم 
تو معنی سفر را از من بپرسی 
لغات تازه را از دریا صید کنم 
لغات را شستشو دهم 
آنقدر بمیرم 
تا زنده شوم احمد رضا احمدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ابر نخستین ترانه ی معجزه را
بر لبهامان حک کرد
زبانمان را فراموش کردیم
کفش و لباسمان کهنه ماند
و ما
با بوسه 
درختان را
بهار کردیم.
ما در بدبختی ، سوء تفاهم بودیم
بادکنک ها
که نفس های عشق مشترکمان
در آن حبس بود
به تیغک ها خورد و منفجر شد
قلبمان ایستاد
و ساعت های خفته ی زمین
به کار افتاد. احمد رضا احمدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار احمد شاملو

گلچین اشعار احمد شاملو

و عشق را 
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
روزگار غریبی است نازنین...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است 
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد... شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است ...  شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانه هایم
از توان سنگین بال
خمیده بود... شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

روزی ما دوباره کبوترهایمان را 
پرواز خواهیم داد 
و مهربانی 
دست زیبایی را خواهد گرفت 
و من آن روز را انتظار می کشم 
حتی روزی که نباشم شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را، به رسوائی نیاویزم
بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه،
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک... شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ، ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمیکرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ... شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای کاش میتوانستند 
از آفتاب یاد بگیرند
که بی دریغ باشند
در دردها و شادیهایشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را 
جز از برایِ قسمت کردن
بیرون نیاورند ... شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم
این خلق بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

برای زیستن دو قلب لازم است،قلبی که
دوست بدارد
قلبی که دوستش بدارند شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل 
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است... شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم
مرا فریاد کن ... شاملو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

یاران ناشناخته ام
چون اختران سوخته
چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد
که گفتی
دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.

آنگاه، من، که بودم
جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،
چنگ زهم گسیخته زه را
یک سو نهادم
فانوس بر گرفته به معبر در آمدم
گشتم میان کوچه مردم
این بانگ با لبم شررافشان:
آهای !
از پشت شیشه ها به خیابان نظر کنید!
خون را به سنگفرش ببینید! ...
این خون صبحگاه است گوئی به سنگفرش 
کاینگونه می تپد دل خورشید
در قطره های آن ... شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بی تو مهتاب تنهای دشتم
بی تو خورشید سرد غروبم
بی تو بی‌نام و بی‌سرگذشتم.
بی تو خاکسترم
بی تو، ‌ای دوست! شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تو نمی‌دانی نگاهِ بی‌مژه‌ی محکومِِ یک اطمینان
وقتی که در چشمِِ حاکمِ یک هراس خیره می‌شود
چه دریایِی‌ست!
تو نمی‌دانی مُردن
وقتی که انسان مرگ را شکست داده است
چه زنده‌گی‌ست! شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

سکوت‏آب 
مى‏تواند 
خشکى ‏باشد و فریاد عطش: 
سکوت‏گندم 
مى‏تواند 
گرسنه‏گى ‏باشد و غریو پیروزمندانه‏ى قحط: 
همچنان که ‏سکوت ‏آفتاب 
ظلمات ‏است ـ 
اما سکوت ‏آدمى فقدان‏ جهان ‏و خداست: 
غریو را 
تصویر کن!شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

مردی که تنها به راه میرود با خود میگوید
در کوچه میبارد و گرما در خانه نیست
حقیقت از شهر زندگان گریخته است،من با تمامِ حماسه ام به گورستان خواهم رفت
وتنها
چرا که
به راستی، کدامین همسفر میتوان اطمینان داشت؟
و به راستی
آنکه در این راه قدم برمی دارد به همسفری چه حاجت است؟ شاملو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

زندگی یک تصادف است ، مرگ یک واقعیت شاملو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت