شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعرهای رضا کاظمی» ثبت شده است

شعر های رضا کاظمی - اشعار کوتاه

لطفا این شعر را آهسته بخوانید 

لطفا این شعر را

آهسته بخوانید

رویِ سطرِ آخرِ گریه‌هایش

خواب رفته است شاعر!

 

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

پروازِ هیچ پرنده‌ای را حسرت نمی‌برم 

پروازِ هیچ پرنده‌ای را

حسرت نمی‌برم
وقتی قفس
چشم‌های تو باشد.

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

نامه هایت را بی نشانی به باد بده 

نامه هایت را 

بی نشانی به بـاد بده 
می رساند؛
خــــــانه ام بر بـــــــاد است ..

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

تنت به دشت گل‌های وحشی‌ می‌ماند 

تن‌َت 

به دشتِ گل‌های وحشی‌ می‌ماند:

معطر و ناشناخته!

بوسه‌ام

هرجا که می‌نشیند

پروانه‌ای از خواب می‌پرد!

 

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی

درباره شاعر:

رضا کاظمی، شاعر و نویسنده، متولد 4 آذر سال 1349در تهران و فارغ التحصیل از دانشگاه هنر است. وی بعد از چندین سال تجربه‌ی سرایش شعر کوتاه و بلند عاشقانه، سال هاست که دیگر به صورت حرفه ای در حیطه ی شعر کوتاه آزاد -خاصه شعر کوتاه عاشقانه- فعالیت حرفه ای می کند و در زمینه ی ادبیات داستانی نیز نگارش چندین کتاب را به انجام رسانده است.

کاظمی در چند سال اخیر دبیر بخش داستان سایت دو زبانه ی "اثر" بوده و هست. وی دو کتاب اخیرش با عنوان های "نگران نباش! این شعرها همه سانسور می شوند" و "زنی توی سرم حرف می زند" را   توسط نشر اچ اند اس مدیا، در آمریکا منتشر کرده است. برخی از آثار او عبارت اند از: "پستچی جای نامه تنهایی آورد"، "پا برهنه تا ماه"، "قرار بعدی پای گهواره ی شعرهایم" و "زنی که کشتم اسم نداشت".

مجموعه شعر "یک سبد خاطره، یک سینه حرف" او، جایزه اول کتاب سال دفاع مقدس را در سال 1385 گرفته است.

آدرس وبسایت شاعر

سایت شخصی رضا کاظمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رضا کاظمی - شعرهای رضا کاظمی - شعر کوتاه

جهانی را به تسلیم وا داشته ای

جهانی را 

به تسلیم وا داشته ای

با پیراهنی سفید
بی تابِ گریختن 

از دستِ بندِ رخت!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

امروز پنج‌شنبه است

امروز پنج‌شنبه است
باید شمعِ نامَ‌ت را روشن کنم
تا چلچراغی از سقف آسمان برویَد.

امروز پنج‌شنبه است
باید گیسوانِ خاک را شانه کنم
تا در سرخیِ دامنَ‌م
خاکستر و استخوان پُر شود.

امروز پنج‌شنبه است
باید رؤیاهام را بفروشم
تا برایت سرپناه بسازم.

آه که امروز چه‌قدر کار دارم!

"رضا کاظمی"

از مجموعه: پابرهنه تا ماه

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

لبخند تو 

همه می‌گویند:

چه مهربان است این مَرد!

و کسی نمی‌داند
لبخند تو است روی لبهام
وقتی آ‌ن‌سوی دریاها
یادم میکنی...

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

عطر گیسوان تو 

عطر گیسوهات را نسیم
نه از سمرقند می آورد، نه بخارا
حالا دیگر همه ی زنانِ شهر
بوی تو را می دهند!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

حوّا هم که باشی 

حوّا هم که باشی

من آدم نمی شوم
پس بی خودی جای بوسه
سیب تعارفَم نکن!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

خسته ام 

خسته ام...
پلک هات را ببند
می خواهم کمی بخوابم.

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

می بوسمت 

می‌بوسم‌ت

و کلمات
خانه‌نشین می‌شوند.

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

خط 

 این‌همه خط نوشتم وُ

یکی نستعلیقِ چشم‌های تو نشد!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

ترجمه لبخند 

تو

در تمامِ زبان‌ها

ترجمه‌ی لبخندی،

هر کجای جهان که تو را بخوانند

گُل از گُلِ‌شان می‌شکفد.

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

زیر پنجره‌ی اتاقم 

زیر پنجره‌ی اتاقم
«مــرا ببوس» را می‌خواند
آواز ‌خوان کوچه‌های شب.
می‌بوسمت
و طرح لب‌هایم می‌ماند
روی غبار سرد شیشه!


"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

بهار و این همه دلتنگی؟! 

بهار ...

و این همه دلتنگی؟!

نه،

شاید فرشته ای

فصل‌ها را به اشتباه

ورق زده باشد.

 

" رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

... به هم نرسیده‌ایم هنوز! 

گفتی این‌جا نشد

آن دنیا به‌ هم می‌رسیم

نگاه کن!

ما مُرده‌ایم،

ولی به هم نرسیده‌ایم هنوز!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

میان جنگل های کاج 

میان جنگل های کاج
هر نیمکت خالی
می تواند جای تو باشد
و اینجا 
چقدر نیمکت خالی هست.


"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

قصه از اینجاشروع شد 

قصه از اینجا شروع شد

از یه اتفاق ساده

اتفاقِ تازه‌ی منی

خدا هم اگر خواست نیفتی، بیفت!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

خورشید را در آغوش گرفته‌ای 

خورشید را در آغوش گرفته‌ای
پاهایت را به بوسه‌های دریا سپرده‌ای
موهایت را به دستِ نسیم.
چه خوش‌ غیرتم من!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

می دانم تاپلک به هم بزنم می آیی 

می آیی

با انار و آینه در دست هایت
یک دنیا آرامش در چشم هایت
و قناری کوچکی در حنجره ات
که جهان را
به ترانه های عاشقانه میهمان می کند.

 

می دانم تاپلک به هم بزنم
می آیی
و با نگاهت
دشت ها را کوه
کوه ها را پرنده می کنی

به قول فروغ:
من خواب دیده ام!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

بی تو هم می شود زندگی کرد 

بی تو هم می شود زندگی کرد
قدم زد،

چای خورد،

فیلم دید،

سفر رفت؛ ...

فقط
بی تو 

نمی شود به خواب رفت!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

نشسته‌ای توی قلبم 

نشسته‌ای توی قلبم

مثلِ تیرِ چندپر!
نه می‌شود درَت آورد
نه گذاشت که بمانی.

"رضا کاظمی"

کوتاه ترین شعر 

کوتاه ترین شعرم را برای تو سرودم: بوسه!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

آغوشت را باز کن دریا 

شب، ماه، دریا

و ماهی‌گیری تنها؛ بی‌تور و بی‌قلاب!
آغوشت را باز کن دریا
خودت را می‌خواهم این‌بار .

 

"رضا کاظمی"

مرتبط با:

 اشعار رضا کاظمی - شعرهای رضا کاظمی - شعر کوتاه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اشعار رضا کاظمی - شعرهای رضا کاظمی - شعر کوتاه

اشعار رضا کاظمی

ماهی کوچک

کاش می‌توانست
به رود بیندازد خودش را
ماهی کوچکی که
د‌لش دریا بود و
خانه‌اش برکه !

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

غزل!

کسی که دوستش دارم،

غزل است...!
اسمش که نه
چشم هاش...!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

رفتنت ...

پروانه نیستم اما
سال‌هاست دور خودم می‌چرخم وُ
می‌سوزم.
رفتن‌َت در من
شمعی روشن کرده است انگار!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

قایقت می‌شوم...

قایقت می‌شوم

بادبانم باش.

بگذار هرچه حرف

پشت سرمان می‌زنند مردم،

باد هوا شود

دورترمان کند...

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

مرا ببوس!

مرا ببوس!

روزهای سختی در پیش است

بگذار تو را

کمی پس‌انداز کنم.

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

رسیده‌ام به تو ...

رسیده‌ام به تو

اما هنوز دلتنگ‌اَم!

انگار به اشتباه،

جای طلوع

در غروبِ چشم‌هایت

فرود آمده باشم!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

اتفاق...

اتفاقِ تازه ی منی
خدا هم اگر خواست نیفتی
بیفت!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

بیا به هم اعتماد کنیم...

بیا به هم اعتماد کنیم

بیا به هم اعتماد کنیم


من به چشم‌های تو

تو به پا‌های من

و قول بدهیم هم‌دیگر را به جاهای خوبی ببریم...

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

شب چشم هات ...

شب چشم هات

هرچه قدم هایم را می شمارم
به آخر نمی رسم
چه بی انتهاست
شب چشم هات!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

تنهایی تو را می‌شکند ...

تنهایی تو را می‌شکند

تنهایی تو را می‌شکند،

در شاخه‌های من بپیچ

باد را

غافل‌گیر ‌کنیم!

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

تنهایی ...

تنهایی،
شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم
گاهی لباسِ برگ می‌پوشد
گاهی لباسِ برف
اما، همیشه هست!

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

بیا برویم کمی قدم بزنیم ...

بیا برویم کمی قدم بزنیم

بیا برویم کمی قدم بزنیم ...
نگران نباش !
دوباره باز می گردانمت به قاب عکس !!

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

چون سیب رسیده ای ...

چون سیب رسیده ای

چون سیب رسیده ای
رها شده در رؤیا
با رود می روم
کاش
شاخه ای که از آب می گیردَم
دست تو باشد.

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

دلم باران می خواهد ...

دلم باران می خواهد

دلم باران می خواهد
و چتری خراب
و خیابانی که
هیچ گاه به خانه ی تو نرسد!

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

بوسه هایت ...

بوسه‌هایت
مرگ را به تأخیر می‌اندازند.
مرا ببوس!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

سال‌هاست رفته‌ای...

سال‌هاست رفته‌ای و من

هنوز به خودم می‌لرزم

درست مثلِ شاخه‌ای که چند لحظه قبل

پرنده‌اش پریده باشد!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

مرا با بوسه ای تقدیس کن...

مرا با بوسه ای تقدیس کن

نان و شراب،


در لب های تو است.
مرا
با بوسه ای تقدیس کن!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

مرا ببوس ...

مرا ببوس!

بگذار جهان
شعر تازه‌ای بخواند...

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

 

من می روم ...

من می روم
تو بمان با عروسک هایت
و تمام عمر
لباس های مرا به قدّشان اندازه کن!

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

دفتر عشق

دفتر عشق:

دلم نمی خواهد،

چیزی از دستت بقاپم.

تو مرا می شناسی،

اهل این بازی نیستم.

یادت باشد ،

سیب مرا هم موقع آمدن در سبد بگذاری.

امشب منتظر یک اتفاق عجیبم.

جهانی را به تسلیم وا داشته ای

جهانی را

به تسلیم وا داشته ای

با پیراهنی سفید
بی تابِ گریختن


از دستِ بندِ رخت!

"رضا کاظمی"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت