شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

( روی اسم شاعران کلیک کنید )

 الف: ابوسعید ابوالخیر - احمد شاملو  - احمدرضا احمدی  - اکبر اکسیر  - امیرخسرودهلوی - انوری  -  

        اوحدی مراغه ای - ایرج جنتی عطائی 

 
 
 
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شعر در مورد آشنا و بیگانه - اشعار موضوعی حافظ

 اشعار موضوعی حافظ - shere.blog.ir مشاهده اشعار موضوعی حافظ

اشعار موضوعی حافظ،اشعار حافظ شیرازی،اشعار موضوعی،شعرهای موضوعی،اشعار حافظ شعر در مورد آشنا و بیگانه :


من از بیگانگان دیگر ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد


همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایان بنوازد آشنا را


ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب


دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری

جانب هیچ آشنا نگاه ندارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر در مورد آشتی و نوازش طلبی - اشعار موضوعی حافظ

 اشعار موضوعی حافظ - shere.blog.ir مشاهده اشعار موضوعی حافظ

اشعار موضوعی حافظ،اشعار حافظ شیرازی،اشعار موضوعی،شعرهای موضوعی،اشعار حافظ شعر در مورد آشتی و نوازش طلبی :


آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم


اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

از مه روی تو و اشک چو پروین من است


حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی

کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار

جهان و هر چه در او هست سهل و مختصر است

ز اهل معرفت این مختصر دریغ مدار

کنون که چشمه قند است لعل نوشینت

سخن بگوی و ز طوطی شکر دریغ مدار

مکارم تو به آفاق می‌برد شاعر

از او وظیفه و زاد سفر دریغ مدار

چو ذکر خیر طلب می‌کنی سخن این است

که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار

غبار غم برود حال خوش شود حافظ

تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر در مورد آخرت اندیشی - اشعار موضوعی حافظ

 اشعار موضوعی حافظ - shere.blog.ir مشاهده اشعار موضوعی حافظ

اشعار موضوعی حافظ،اشعار حافظ شیرازی،اشعار موضوعی،شعرهای موضوعی،اشعار حافظ شعر در مورد آخرت اندیشی :


ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما


سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر

هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست


حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر

کنایتیست که از روزگار هجران گفت


فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد


نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو

که مستحق کرامت گناهکارانند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر در مورد آتش عشق - اشعار موضوعی حافظ

 اشعار موضوعی حافظ - shere.blog.ir مشاهده اشعار موضوعی حافظ

اشعار موضوعی حافظ،اشعار حافظ شیرازی،اشعار موضوعی،شعرهای موضوعی،اشعار حافظ شعر در مورد آتش عشق :


سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت


از آن به دیر مغانم عزیز می‌دارند

که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست


برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت

جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت


زین آتش نهفته که در سینه من است

خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعرهای قاسم حسن نژاد - اشعار قاسم حسن نژاد

شعرهای قاسم حسن نژاد - shere.blog.ir بهترین اشعار قاسم حسن نژاد

قاسم حسن نژاد - قصه ی شعر

ناگهان سپیدی ترانه ی نگاه
در ستایش نگاه آسمان
و آن درخت سبزعاقل و صبور
شیشه های بارش شجاع قلب پر تپش
در شمیم خواب گوشی دلربای تلفن
ساعت دیواری
در وفای مهربان پر ثمر
میز و صندلی ساکت هوای آشنا
خودکار و دفترخوش زبان
در درون روزگار بی ریا
غرق غرق در نگاه بی نگاه
در نگاه شعر دل فریب قصه ها
ای ترانه ای ترانه یک غروب
جشن قلبها و چشم ها
شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

قاسم حسن نژاد - آرامش سکوت

نه آواز آینه ی باد است 
نه سراسیمگی آتش بوران
قلب پر تپش سکوت
رنگ جا به جائی اشیا نمی درخشد
صدای تحرک سبز نمی روید
در آوای بیرون بسته است
سکوت همه جا ترا نه می خوا ند
بازوانش تا دورها گشوده است
با تمام هیبتش
با آرامشی بی ما نند
روشن و پرحرارت و زیبا
روی صندلیش مردی تنها نشسته 
و آرام آرام فکرمیکند 
دلش شاید پر از سخن است 
سرشار راز های مگو
شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

قاسم حسن نژاد - آروزهای کوچک

سخن باد سرخ حقیقت را بر صندلی عمر می نشانم
و با کلاغ عقاب یکسان می شوم
او مرا به شهرهای عاشقانه ی دور می برد
به اقالیم متفاوت فقر و درد ومحبت
به باغ های متنوع انسان و سنگ و درخت
به باغ های متنوع خاک و آب و آتش
سخنش پر از سبزی و ترانه است
سخن کلاغ را به درخت امید می سپارم
و با گنجشک زندگی یک رنگ میگردم
اومرا به پشت پنجره های آزادی می برد
به سخن درخت گوش می دهم
و سرانجام به خانه بر می گردم
در می یابم
سخن شیرین خانه هم دلپذیر است
خود را به تمامی روان آبی درخانه پخش می کنم
پشت پنجره های تماشای کلاغ و درخت و گنجشک می نشینم
چای گرم حادثه را به آرامی نور ستاره می نوشم
و به آرزوهای کوچک امید می بندم
پروردگارا همه ی لطا فت نعمت دست توست
مارا در خاک پاک لیاقت برویان
زندگی افسانه نیست
مرگ همواره برای روییدن است
گواه ما کتاب صداقت توست
ما به سمت گشایش پنجره ها گام استوار بر می داریم
دستان مان را ستاره ی نیرو بخش
در منفور شیطان را به اشاره ی عرفانت ببند
لبخند پاک سلامتی در افکار سلول های مان بپاش
ما یکسره به تو امیدواریم
شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

قاسم حسن نژاد - آشیانه ی صبح

کلاغ لحظه های بکر
با آوازغارغار؛ باغ ترانه ی سبز را در می نوردد
تلفن با صدای گوشخراش در دل اتاق بوی آشنا می پراکند
صندلی در آشیانه ی صبح خوابیده است
دلها درتصرف شمیم پر طراوت آفتاب باغند
اندیشه ها درتصرف سنگین و دردمند بیکاری
بیاد شعارهای پر طمطراق آگهی های بازرگانی !
آگهی هایی برای بیدردان غافل از نور
وآ ه از نهاد مستضعفین
اینهمه راه بوی تند خستگی می دهد
وآنهمه درد که ـ
آقتاب را لذیذ بر پشت شانه ها در سرما ی طاقت سوز نمی نشاند 
شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

قاسم حسن نژاد - اجتماع کلمات

باران چشمانم را در عقیده ی روزنامه ها می کارم
و به خود می گویم : در انبوه گرم کلمات سیا سی می شوی !
پیر مرد فقیرسنگ شبنم هم همین عقیده را دارد
زن رختشوی مرداد هم
پسرک تابستان اما نه 
او در اندیشه ی کشف رنگین فام کلما ت می گردد
من اما نمی گویم :
کاشکی یک بچه ی خا م بودم
زیرادر اندیشه رمز و راز اجتماع کلمه هایم
رنگین و پر تلا لو
شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

قاسم حسن نژاد - اداره

روزبا اعصاب آبی آرامی آمد
ساعت روی عقربه های یازده نفس می کشید
خانم پرشورزمان بدون نامزدش آمد
به همه شیرینی ملاطفت تعارف کرد
روی صندلی آ فتابی درخشان نشست
؛؛؛؛؛
خانم ها برایش هدیه صداقت آوردند
در او آ رامش یافتند
تشعشعات دلشان در دل هدیه درخشید
برگ های خنده او را بهاری کردند
هوای همسرش متلاطم حضور دا شت
اداره هم آنجا بود
درسکوتی بیکارو بی عار
روی همه صندلی ها نشسته بود
نه شیرینی خورد و نه با کسی حرف زد ونه خندید
مانند دو تا گنجشکی که از روی درختها پریدند
و به نقطه ی نا معلومی رفتند 
شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

قاسم حسن نژاد - افسردگی

ما را دست و پا بسته اند
در فضای تنفس آزاد و در بند
در خورشید آسان صبح و غروب
در باد و باران بی مدعا 
هر کسی می داند
که این راه ما نیست 
راهی که خود برنگزیده ایم 
گوئی بر چمن برفی مختنق می شویم
و هیچ بر قرار میلمان نیست
اتقا قی است که به زور می افتد
بدون اینکه اشکی از چشمی فرو ریزد 
آ یا تنها افسردگی است که بر سر راه نشسته
تا ما را با خود به درون زندان تک سلولی ببرد
خدایا این یکی را دیگر مپذیر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت