عزیزان ممنون میشم بهترین شعری یا متنی که خوانده اید را برای ما بفرستید . سپاس
عزیزان ممنون میشم بهترین شعری یا متنی که خوانده اید را برای ما بفرستید . سپاس
چون نیست زآنچه هست جز باد بدست
چون هست به هرچه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست
پندار که هرچه نیست در عالم هست
خیام کبیر
هاتفی از گوشه میخانه دوش
گفت ببخشند گنه می بنوش
لطف الهی بکند کار خویش
مژده رحمت برساند سروش
این خرد خام بمیخانه بر
تا می لعل آوردش خون بجوش
گرچه وصالش نه به کوشش دهند
هرقدر ای دل که توانی بکوش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته ی سربسته چه دانی خموش
حضرت مرشد حافظ
انسان همیشه از مرگ هراس دارد ولی فردوسی با این سه بیت ترس از مرگ را بباد سخره میگیرد . زمین گر گشاده کتد راز خویش ... نماید سرانجام و اغاز خویش ..کنارش پر از تاجداران بود ... برش پر ز خون سواران بود... پر از مرد دانا بود دامنش ... پر از خوب چهر چاک پیراهنش.