شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۳۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار عاشقانه» ثبت شده است

گلچین اشعار کمال الدین وحشی بافقی

گلچین اشعار کمال الدین وحشی بافقی

آه ، تاکی ز سفر باز نیایی ، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ  
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گرهمان بر سرخونریزی مایی ، بازآ  
کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ  
رفتی و باز نمی‌آیی و من بی تو به جان
جان من اینهمه بی رحم چرایی، بازآ  
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب سد گونه جفایی، بازآ  وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من آن مرغم که افکندم به دام سد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را  
نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

طی زمان کن ای فلک ، مژده‌ی وصل یار را
پاره‌ای از میان ببر این شب انتظار را  
شد به گمان دیدنی، عمر تمام و ، من همان
چشم به ره نشانده‌ام جان امیدوار را  
هم تو مگر پیاله‌ای، بخشی از آن می کهن
ور نه شراب دیگری نشکند این خمار را ... وحشی بافقی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را  
هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی
عشق می‌داند نکو آداب کار خویش را... وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

خانه پر بود از متاع صبر این دیوانه را
سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را  
خواه آتش گوی و خواهی قرب، معنی واحد است
قرب شمع است آنکه خاکستر کند پروانه را  
هر چه گویی آخری دارد به غیر از حرف عشق
کاینهمه گفتند و آخر نیست این افسانه را  
گرد ننشیند به طرف دامن آزادگان
گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را  
می ز رطل عشق خوردن کار هر بی ظرف نیست
وحشیی باید که بر لب گیرد این پیمانه را  وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

قدر اهل درد صاحب درد می‌داند که چیست
مرد صاحب درد، درد مرد، می‌داند که چیست  
هر زمان در مجمعی گردی چه دانی حال ما
حال تنها گرد، تنها گرد، می‌داند که چیست  
رنج آنهایی که تخم آرزویی کشته‌اند
آنکه نخل حسرتی پرورد می‌داند که چیست  
آتش سردی که بگدازد درون سنگ را
هرکرا بودست آه سرد، می‌داندکه چیست...  وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

جان سوخت ز داغ دوری یار مرا  
افزود سد آزار بر آزار مرا  
من کشتنیم کز او جدایی جستم
ای هجر به جرم این بکش زار مرا  وحشی بافقی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آن سرو که جایش دل غم پرور ماست
جان در غم بالاش گرفتار بلاست  
از دوری او به ناخن محرومی
سد چاک زدیم سینه جایش پیداست وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

اندر ره انتظار چشمی که مراست
بی نور شد و وصال تو ناپیداست  
من نام بگرداندم و یعقوب شدم
ای یوسف من نام تو یعقوب چراست وحشی بافقی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

کوی تو که آواره هزاری دارد
هرکس به خود آنجا سر و کاری دارد  
تنها نه منم تشنه‌ی دیدار، آنجا
جاییست که خضر هم گذاری دارد وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

می‌خواست فلک که تلخ کامم بکشد
ناکرده‌ی می طرب به جامم، بکشد  
بسپرد به شحنه فراق تو مرا
تا او به عقوبت تمامم بکشد وحشی بافقی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در کوی توام پای تمنا نرود
من سعی بسی کنم ولی پا نرود  
خواهم که ز کویت روم اما چه کنم
کاین بیهده گرد پا دگر جا نرود وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

کس نزد هرگز در غمخانه‌ی اهل وفا
گر بدو گویند بر در ، کیست گوید آشنا  
چیست باز این زود رفتن یا چنین دیر آمدن
بعد عمری کامدی بنشین زمانی پیش ما  
چون نمی‌آید به ساحل غرقه‌ی دریای عشق
می‌زند بیهوده از بهر چه چندین دست و پا  
گفته‌ای هر جا که می‌بینم فلان را می‌کشم
خوش نویدی داده‌ای اما نمی‌آری بجا  
چهره خاک آلود وحشی می‌رسد چون گرد باد
از کجا می‌آید این دیوانه‌ی سر در هوا وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای منشاء دانایی و ای مایه هوش
بفرست از آن که تا سحر خوردم دوش  
بسیار نه ، کم نه، آن قدر بخش که من
هشیار نگردم و نمانم مدهوش وحشی بافقی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تا بود چنین بود و چنین است جهان
از حادثه دهر کرا بود امان  
بلقیس اگر به ملک جاویدان رفت
جاوید تو مانی ای سلیمان زمان وحشی بافقی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار نیما یوشیج

گلچین اشعار نیما یوشیج

می تَراوَد مَهتاب
می درخشد شَب تاب،
نیست یک دَم شِکَنَد خواب به چشمِ کَس ولیک
غَمِ این خُفته ی چند
خواب در چشمِ تَرَم می شکند.
نگران با من اِستاده سَحَر
صبح می خواهد از من
کز مبارکْ دَمِ او آوَرَم این قومِ به جانْ باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از رَهِ این سفرم می شکند... نیما یوشیج

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفردر آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دائم‌ میزند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می‌دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن،
آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
که گرفتستید دست ناتوانی را
تا تواناییّ بهتر را پدید آرید،
آن زمان که تنگ میبندید
برکمرهاتان کمربند،
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می‌کند بیهود جان قربان!
آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره،جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب می‌خواند شما را... نیما یوشیج

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

من دلم سخت گرفته است از این
میهمان‌خانه‌ی مهمان‌کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است:
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار... نیما یوشیج

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

فریاد می زنم ،
من چهره ام گرفته !
من قایقم نشسته به خشکی !
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست ، 
یک دست بی صداست ،
من ، دست من کمک ز دست شما می کند طلب،
فریاد من شکسته اگر در گلو ، وگر
فریاد من رسا ،
من از برای راه خلاص خود و شما،
فریاد می زنم
، فریاد می زنم!! نیما یوشیج

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

زندگانی چه هوسناک است ، چه شیرین!
چه برومندی دمی با زندگی آزاد بودن،
خواستن بی ترس،حرف از خواستن بی ترس گفتن،شاد بودن!... نیما یوشیج

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ « تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمیکاهم
ترا من چشم در راهم نیما یوشیج

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آن گل زودرس چو چشم گشود 
به لب رودخانه تنها بود 
گفت دهقان سالخورده که : حیف که چنین یکه بر شکفتی زود 
لب گشادی کنون بدین هنگام 
که ز تو خاطری نیابد سود 
گل زیبای من ولی مشکن 
کور نشناسد از سفید کبود 
نشود کم ز من بدو گل گفت 
نه به بی موقع آمدم پی جود 
کم شود از کسی که خفت و به راه 
دیر جنبید و رخ به من ننمود 
آن که نشناخت قدر وقت درست 
زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟ نیما یوشیج

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابری ست با آن.
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما 
ابر بارانش گرفته ست... نیما یوشیج

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
پرسید کرم را مرغ از فروتنی
تا چند منزوی در کنج خلوتی
دربسته تا به کی در محبس تنی
در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ  
خلوت نشسنه ام زیر روی منحنی
هم سال های من پروانگان شدند
جستند از این قفس،گشتند دیدنی
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ
یا پر بر آورم بهر پریدنی
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی!
کوشش نمی کنی،پری نمی زنی؟ نیما یوشیج

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

شب همه شب شکسته خواب به چشمم
گوش بر زنگ کاروانستم
با صداهای نیمه زنده ز دور
همعنان گشته همزبان هستم

جاده اما ز همه کس خالی است
ریخته بر آوار آوار
این منم به زندان شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروانستم نیما یوشیج

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

از این راه شوم ،گرچه تاریک است
همه خارزار است و باریک است
ز تاریکیم بس خوش آید همی
که تا وقت کین از نظرها کمی... نیما یوشیج

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به چشم کور از راهی بسی دور
به خوبی پشه ای پرنده دیدن
به جسم خود بدون پا و بی پر
به جوف صخره ای سختی پریدن
گرفتن شر زشیری را در آغوش
میان آتش سوزان خزیدن
کشیدن قله الوند بر پشت
پس آنکه روی خار و خس دویدن
مرا آسانتر و خوشتر
بود زان
که بار منت دو نان کشیدن نیما یوشیج

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آنچه شنیدید زخود یا زغیر
وآنچه بکردند زشر و زخیر
بود کم ار مدت آن یا مدید
عارضه ای بود که شد ناپدید
و آنچه بجا مانده بهای دل است
کان همه افسانه بی حاصل است نیما یوشیج

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار نظامی

گلچین اشعار نظامی

بسم‌الله الرحمن الرحیم
هست کلید در گنج حکیم  نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای همت هستی زتو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده  
آنچه تغیر نپذیرد توئی
وانکه نمردست و نمیرد توئی  
ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست  
هر که نه گویای تو خاموش به
هر چه نه یاد تو فراموش به 

ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما  
پیش تو گر بی سر و پای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم  
یارشو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچاره‌گان  
قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما بیکسی ما ببین  
بر که پناهیم توئی بی‌نظیر
در که گریزیم توئی دستگیر  
جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو که خواهد نواخت   
درگذر از جرم که خواننده‌ایم
چاره ما کن که پناهنده‌ایم  نظامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

خدایا جهان پادشاهی تو راست
ز ما خدمت آید خدائی تو راست  
پناه بلندی و پستی توئی
همه نیستند آنچه هستی توئی  
همه آفریدست بالا و پست
توئی آفریننده‌ی هر چه هست  
توئی برترین دانش‌آموز پاک
ز دانش قلم رانده بر لوح خاک  
چو شد حجتت بر خدائی درست
خرد داد بر تو گدائی نخست...    
توئی کافریدی ز یک قطره آب
گهرهای روشن‌تر از آفتاب  
تو آوردی از لطف جوهر پدید
به جوهر فروشان تو دادی کلید    
نبارد هوا تا نگوئی ببار
زمین ناورد تا نگوئی ببار  
جهانی بدین خوبی آراستی
برون زان که یاریگری خواستی..  
ز گرمی و سردی و از خشک و تر
سرشتی به اندازه یکدیگر  
چنان برکشیدی و بستی نگار
که به زان نیارد خرد در شمار  
مهندس بسی جوید از رازشان
نداند که چون کردی آغازشان  
نیاید ز ما جز نظر کردنی
دگر خفتنی باز یا خوردنی  
زبان برگشودن به اقرار تو
نینگیختن علت کار تو  
حسابی کزین بگذرد گمرهیست
ز راز تو اندیشه بی‌آگهیست نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

خوشا روزگارا که دارد کسی
که بازار حرصش نباشد بسی  
به قدر بسندش یساری بود
کند کاری ار مرد کاری بود  
جهان می‌گذارد به خوشخوارگی
به اندازه دارد تک بارگی  
نه بذلی که طوفان برآرد ز مال
نه صرفی که سختی درآرد به حال  
همه سختی از بستگی لازمست 
چو در بشکنی خانه پر هیزم است  
چنان زی کزان زیستن سالیان
تو را سود و کس را نباشد زیان  نظامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به هنگام سختی مشو ناامید
کز ابر سیه بارد آب سپید  
در چاره‌سازی به خود در مبند   
که بسیار تلخی بود سودمند  
نفس به کز امید یاری دهد   
که ایزد خود امیدواری دهد نظامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به هر مدتی گردش روزگار
ز طرزی دگر خواهد آموزگار  
سرآهنگ پیشینه کج رو کند
نوائی دگر در جهان نو کند  
به بازی درآید چو بازیگری
ز پرده برون آورد پیکری  
بدان پیکر از راه افسونگری
کند مدتی خلق را دلبری  
چو پیری در آن پیکر آرد شکست
جوان پیکری دیگر آرد بدست  
بدینگونه بر نو خطان سخن
کند تازه پیرایه‌های کهن  
زمان تا زمان خامه‌ی نخل بند
سر نخل دیگر برآرد بلند  نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دلا تا بزرگی نیاری به دست
به جای بزرگان نشاید نشست  
بزرگیت باید در این دسترس
به یاد بزرگان برآور نفس  
سخن تا نپرسند لب بسته دار
گهر نشکنی تیشه آهسته‌دار  
نپرسیده هر کو سخن یاد کرد
همه گفته خویش را باد کرد  
به بی دیده نتوان نمودن چراغ
که جز دیده را دل نخواهد به باغ  
سخن گفتن آنگه بود سودمند
کز آن گفتن آوازه گردد بلند... نظامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی‌خاک عشق آبی ندارد  
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحب دلان را پیشه این است  
اگر بی‌عشق بودی جان عالم   
که بودی زنده در دوران عالم  
کسی کز عشق خالی شد فسردست   
کرش صد جان بود بی‌عشق مردست  
نروید تخم کس بی‌دانه عشق   
کس ایمن نیست جز در خانه عشق  
ز سوز عشق بهتر در جهان چیست   
که بی او گل نخندید ابر نگریست  
شنیدم عاشقی را بود مستی   
و از آنجا خاست اول بت‌پرستی  
اگر عشق اوفتد در سینه سنگ   
به معشوقی زند در گوهری چنگ  
که مغناطیس اگر عاشق نبودی   
بدان شوق آهنی را چون ربودی  
و گر عشقی نبودی بر گذرگاه   
نبودی کهربا جوینده کاه  
بسی سنگ و بسی گوهر بجایند   
نه آهن را نه که را می‌ربایند  
هران جوهر که هستند از عدد بیش   
همه دارند میل مرکز خویش  نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در عشق چه جای بیم تیغ است   
تیغ از سر عاشقان دریغ است  
عاشق ز نهیب جان نترسد   
جانان طلب از جهان نترسد... نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بیا ساقی آن می نشان ده مرا
از آن داروی بیهشان ده مرا  
بدان داروی تلخ بیهش کنم
مگر خویشتن را فراموش کنم  نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بیا ساقی از سر بنه خواب را
می ناب ده عاشق ناب را  
میی گو چو آب زلال آمده است
بهر چار مذهب حلال آمده است  نظامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آن پیر خری که می‌کشد بار   
تا جانش هست می‌کند کار  
آسودگی آنگهی پذیرد   
کز زیستن چنین بمیرد ... نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

کبکی به دهن گرفت موری   
می‌کرد بر آن ضعیف زوری  
زد قهقهه مور بیکرانی   
کی کبک تو این چنین ندانی  
شد کبک دری ز قهقهه سست   
کاین پیشه من نه پیشه تست  
چون قهقهه کرد کبک حالی   
منقار زمور کرد خالی  
هر قهقهه کاین چنین زند مرد   
شک نه که شکوه ازو شود فرد  
خنده که نه در مقام خویش است   
در خورد هزار گریه بیش است... نظامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

خدایا چون گل ما را سرشتی
وثیقت نامه‌ای بر ما نوشتی  
چو ما با ضعف خود دربند آنیم
که بگزاریم خدمت تا توانیم  
تو با چندان عنایت‌ها که داری
ضعیفان را کجا ضایع گذاری  
بدین امیدهای شاخ در شاخ
کرم‌های تو ما را کرد گستاخ  
و گرنه ما کدامین خاک باشیم
که از دیوار تو رنگی تراشیم  
بیامرز از عطای خویش ما را
کرامت کن لقای خویش ما را  
من آن خاکم که مغزم دانه تست
بدین شمعی دلم پروانه تست  
توئی کاول ز خاکم آفریدی
به فضلم زافرینش بر گزیدی  
چو روی افروختی چشمم برافروز
چو نعمت دادیم شکرم در آموز  نظامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بزرگا بزرگی دها بی کسم
توئی یاوری بخش و یاری رسم  
نیاوردم از خانه چیزی نخست
تو دادی همه چیز من چیز توست  
عقوبت مکن عذر خواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم  
سیاه مرا همه تو گردان سپید
مگردانم از درگهت ناامید  
سرشت مرا که آفریدی ز خاک
سرشته تو کردی به ناپاک و پاک    
خداوند مائی و ما بنده‌ایم
به نیروی تو یک به یک زنده‌ایم  
هر آنچ آفریده است بیننده را
نشان میدهند آفریننده را نظامی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار نعمت الله ترکانی

گلچین اشعار نعمت الله ترکانی

مــوی ســرم چـــو برف زمستان سپیــد شــد
نامــد بهــار و قامت مــن خــم چــو بید شد
گفتــم کــه ســر زنم به زمیـن دلـت ولی
ایـن دانــه از جوانــه زدن نـا امیـد شــد
از عمر رفته، در طلب وصل یکشبی
صدهـا هـــزار خاطره ام  ناپدید شـد
بار غمی کـه گشت نصیبم به شهر تو
هــر روز  از گذشتـــه ای دیگــر مزید شــد
آنکــس کـــه در حــریم تــو سرباز عشق بود
بــا تیغ خشــم  و غضبـت  امشب شهیـد شــد

رمـز وجود غمکش میخانه  را مگو ی
عطــار بــود، مــولوی و بایـــزید شــد
نعمت الله ترکانی


 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

این روزها سخن  ز ره  داد میکنند
شهـری خراب و خانه ای آباد میکنند
بیچــاره را بـــه بنــد و ســر دار میبـــرند
شیطـــان و فتنـــه را همـــه آزاد میــکنند
شیـخ و فقیـه و قاضی و مفتی به نام دین
صـــد حیلـــه بهـــر مــرگ تــو بنیـاد میکنند...
نعمت الله ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چون تـــیر از میانـــۀ قلبـم عبــور کــن
طــــرح غــــروب زنـدگــی ام مـــرور کـــن
راهــی کـــه مـیــروی خطــر انتحــار نیســت
دلهــــره هــای واهـــی خـــود را تـــو دور کـــن
از انفجـــــار بغــــض تـــــو مـهــتـاب در گـــــرفــت
شــب را میــــان بســتـــر یـــک صبــح گـــور کن
فـــــردا نمیــشود بــــه صلیـــبم کــشی بـــرو
آشــوب در تمـامـــی شهــــرم ضـــرور کـــن
تا کی به فکر تخت سلیمان نشسته ای
یک لحظه همتی چو دل تنگ مور کن

دنیـا بکام عـــاشق نادان نمیــــشود
ترک فریب،  نخوت  کـبر و غـرور کــن
نعمت الله ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

این روز ها ضمیمه شــدم با هوای تو
الهام میــشود همــه شعـرم  برای تو
در هــر هجــا و قافیــه نام تو گل کنــد
از ســاز واژه هـــا بتـــراود صــــدای تو
با آنکه خط کشیدی تو، بالای نام مـن
دلبستۀ تو هستـم و عهد و وفــای تو
گــر میکشی و یا که مـــرا ناز میدهی
باشد رضــای مــن عزیـزم… رضـای تو

دیگـر من آن دلیــر ره عشق نیستـم
افشانده ام غـرور خودم  را به پای تو
نعمت الله ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

این روزهــا  فـرشتـــــــه بلا مـیشود هـمه
هـــر نطـفــه ای حلال خطـــا  میشـــود همـه
آنکـــــو هـــزار  قافلــــه ای  زر متـــاع  اوســـت
دستــی دراز کـــــرده  گـــــدا  میـــشود  هـمـــه
هر ناروا  به مذهب و هر طرح نابکـار
قانون مُلک گـشته روا میـشود هـمه
زهری که قطــره اش جهانرا تباه کند
بهـر عــلاج درد، دوا میشـــــود همـه
زاهد کـه غرق ذکــــر و ثنا گـــویی خلقـت است
انکـــار خــــویش کـــرده، خـــــدا میشود همه
ای یـــار  ای  عـــزیزتریـــن شعـــر  زندگـــی
دیدی که دوست دشمن ما میشود همه
نعمت الله ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عید آمــــد و نرفته غم از خانۀ شما
از شهــر  و  از  ولایــت  ویرانـــۀ  شما
عمریست سرخط  همه اخبار گشته اید
خواننــد بـه هر رسانه ای  افسانۀ  شــما
هــرگـــز نشـــد کـــه بـــاز کنم رمز جنــگ را
بیگانگـــی زهـــم  چـــه  بُود  بهانـــــۀ  شمـا
ای مــأمن بـــزرگ عقابــان  دشــت  و  کـــوه
یــارب چـه کـــس نصیب شــده دانـۀ شمـا
آخــر بدست اهــریمن شـــوم بباد رفـــت
آن اعتبار و شــــوکت شاهـانــــۀ شما
در حیرتم کجاست دلیران  مُلک تان
آن مـردمان عاقــل فـــرزانــۀ شما

خون شما و کام پر از شهد دشمنان
تصویــر زندگــی ای غـــریبانــــۀ شما
نعمت الله ترکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

درسی درین سخن بُود ای مرد هوشیار
یک تنگه  نقد بهتر است از نسیه صد هزار
بیرون خود چــو پـــاک نمایــی مـکـــن نمـــاز
وقتــی درون تســت پـــر از گـــــــرد و از غبـــار
طاعـــت اگــــــر تهـــی بـــود از عقــل و از خـــرد
بیمایــــه سجــــده میــکــــند از جهـــل صد هــزار
صد کعبه پیشروی تو بگشوده اند ولی
تو در حریم مکه شدی سخت بیقــرار
سالک ز راه و رسم طـریقت بیرون بیا
بی لطف  یار  نیست  ترا  لحظـۀ  وقار
« قــارون به خــاک و تخت سلیمـــان به بــاد رفت»
تکــــرار ،  فــی الحقیقـــه بـــــود، بـارــ بـارــ بـار
دوبـــاره آمـــدن بـــه جهـــان فکــر باطل است
جاهــــــل کـشد، به زندگی ای دیگر انتظار
بعــد از  نسیــم  سرد  زمستان و انجماد
آید هـوای دلکــش و گــرمای یک بهـــار
نعمت اللّه ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

اگرخدا! شبی در کلبه ام حضور کند
تمام  فـاصــله هـــا را به غـم عبور کند
اگــــر فــرشته بگـیرد، خبر بــه امـر خــدا
پس از هـــزارۀ  دیگـــر، مگـــر ظهـــور کنــد
نشد کـــه پرتوی سبــزی بسـوی مــا تابـــد
هـراس... از دل مـا را بهـار دور کــند
شفاعتی بعـد ازین عمر در قبیلۀ من
به حکم قـــاطـع تــورات یــا زبـــور کنـــد
نگشت بــار مصیبت ز دوش مـن خالــــی
مگــر شکنـجــۀ تاریک و تنــگ گـــــور کــــند

کجاست رسم مروت کـــه خون مــن ریــزد
و حـــکم جُـــرم مـــرا بعـــد آن  صـــدور کند
نعمت الله ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
 
یک لحظــه بیـا یـــار و انیـــس دل مـن باش
بگـــــــذار کـــنم راز دل غمــــزده را فــاش...
فتـوی خطیبان شده است بر ســــر منبـــر
آنکـــس کـــه کــــند ظلم… بود لایق پاداش
گـویی که خـــدا  داده ز یک  مــادر غمخوار
یک خــیــل فـــرو مایه  و یک  طایفه اوباش

گلزار چه  خالی  شده… از  عطــر  بنفشه
کِشتند به جای گل سوسن گل خشخاش
نعمت الله ترکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عـــزیزم کـــار  دنیــا رنـگ رنـگ است
گهی زشت و گهی خیلی قشنگ است
بیـــا در مــــُلک دلهـــــــــا گُــــل بکــــاریـــم
کــه خیلی بهتر از خــاک است و سنگ است
نعمت الله ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
  
در محیــط ما فــضای گـرم یاری، تنــگ  بُود
قصــه و  هـــر  گفتمان گــرم مـا، از جنگ بُود
هـــر کـــه را بینی غــــمی دارد بدل از بیکسی
قــلب هـا بشکستــه و چهــــره پــر از آژنگ بُود...
نعمت الله ترکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

...پیش ما لاف حقیـــقت نیست حرف مُفــــت کس 
بین نامـــــردی و مـــردی راه صـــــد فرسنگ بُود
گــریه و زاری و از خـــود رفتـــن مــــردم ببین
زندگی ریتم غـــم انگیزی ازین آهنگ بُود

« بس که دلخون گشته ام از دست یاران  دو رنگ»
« دوست دارم هر کسی در دشمنی  یکرنگ  بُود»
نعمت اللّه ترکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

زهـــر سـو بسته هــــر جایی دری بود
حیــا را نـــه ســر و نــه پیکـری بـــود
فغــان از دست این پیکــر تراشان
که هر چه دیدم از بد بدتری بود

اگــر پیکـر تراش از روی مهرش
بیـــاراید  زپیکــآر  نور  چهـــــرش
قسم گـویم که هر بی پا و بی سر
شود عـــاشق به رخسار  حقیـــرش
نعمت الله ترکانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار نزار قبانی

گلچین اشعار نزار قبانی

آموزگار نیستم 
تا عشق را به تو بیاموزم
ماهیان نیازی به آموزگار ندارند
تا شنا کنند
پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند
تا به پرواز در آیند
شنا کن به تنهایی
پرواز کن به تنهایی
عشق را دفتری نیست
بزرگترین عاشقان دنیا
خواندن نمی دانستند نزار قبانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

اندیشیدن ممنوع!
چراغ، قرمز است..
سخن گفتن ممنوع!
چراغ، قرمز است..
بحث پیرامون علم دین و
صرف و نحو و
شعر و نثر، ممنوع!
اندیشه منفور است و زشت و ناپسند! نزار قبانی

 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گیس عشق ما بلند شده
می باید قیچی اش کنیم
وگرنه،
تو را و مرا می کشد. نزار قبانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آه ! ای کاش ،
روزی از خوی خرگوشی رها شوی و بدانی
که من صیاد تو نیستم،
عاشق توام. نزار قبانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عشق یعنی مرا جغرافیا درکار نباشد
یعنی ترا تاریخ درکار نباشد
یعنی تو با صدای من سخن گویی
با چشمان من ببینی
و جهان را با انگشتان من کشف کنی... نزار قبانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چطور می توانیم مدینه ی فاضله ای برپا کنیم؟
حال آنکه هفت تیرهایی به دست داریم
عشق خفه کن؟... نزار قبانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

پسرم جعبه آبرنگش را پیش رویم گذاشت
واز من خواست
برایش پرنده ای بکشم
در رنگ خاکستری فرو بردم 
قلم مو را
وکشیدم چارگوشی را با قفل و میله ها !
شگفتی چشمانش را پر کرد : 
اما این یک زندانست ، پدر!
نمی دانی چگونه یک پرنده می کشند ؟! 
ومن به او گفتم :
پسرم ! 
مرا ببخش 
من شکل پرندگان را از یاد برده ام !...
پسرم مدادهای شمعی اش را 
پیش رویم گذاشت 
و خواست برایش سرزمین مادری را بکشم
قلم در دستانم لرزید
و من 
اشک ریزان
فرو 
ریختم… !  نزار قبانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

با وجود این روزگار غرغه در نا بهنجاری
و افیون،
و اعتیاد،
با وجود دوره ای که از تندیس و تابلو نفرت دارد
و از عطرها
و رنگ ها
با وجود این دوران گریزان
از پرستش یزدان
به پرستش شیطان،
با وجود آنان که سال های عمر ما را به سرقت بردند
و وطن را از جیب ما ربودند
با وجود هزار خبرچین حرفه ای
که مهندس بنای خانه ی آنان ، آنان را در دیوارها  طراحی کرده است
با وجود هزاران گزارشی
که موش ها برای موش ها می نویسند
من می گویم: تنها خلق پیروز است 
هزارمین هزار بار می گویم
تنها خلق پیروز است
و اوست که سرنوشت ها را رقم می زند
و اوست دانای یگانه ی مقهور کننده... نزار قبانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

افسوس ....
از این به بعد در نامه های عاشقانه ؛
نوشته های آبی نخواهی خواند
در اشک شمع ها ؛
و شراب نیشکر
ردّی از من نخواهی دید
از این پس در کیف نامه رسان ها
بادبادک رنگینی برای تو نخواهد بود
دیگر در عذاب زایمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهی داشت
جامهء شعر را بدر آوردی
خودت را بیرون از باغهای کودکی پرتاب کردی
و بدل به نثر شدی .....ا نزار قبانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نشست و ترس در چشمانش بود
فنجان واژگونم را نگریست
گفت: اندوهگین مباش پسرم
عشق سرنوشت توست
پسرم هر که در راه محبوب بمیرد شهید است
پسرم پسرم
بسیار نگریسته‌ام و ستارگان بسیار را دیده‌ام
اما نخوانده‌ام هیچ فنجانی شبیه فنجان تو
پسرم هرگز نشناخته‏ام و غمی چون غم تو
سرنوشت بی بادبان در دریای عشق راندن است... نزار قبانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

اگر
دوست منی
کمکم کن
تا از پیشت بروم .
اگر یار منی
کمکم کن
تا از تو شفا یابم .
اگر 
می دانستم که عشق خطر دارد
دل نمی دادم .
اگر
می دانستم که دریا عمیق است
دل نمی زدم .
و اگر پایان را می دانستم 
آغاز نمی کردم ... نزار قبانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

با وجود این روزگار بد سرشت
با وجود عصر و عهدی که به قتل نویسنده گی دست می زند
و به قتل نویسنده گان
و بر کبوتران ، گل ها و علف ها 
آتش می کند
و چکامه های نغز را در گورستان سگ ها در خاک می کند
من می گویم: تنها اندیشه پیروز است...
و کلمه ی زیبا نخواهد مرد
به هر شمشیری که باشد
به هر زندانی
به هر دورانی نزار قبانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت