شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۳۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار عاشقانه» ثبت شده است

گلچین رباعیات حافظ شیرازی

 

هر روز دلم به زیر باری دگر است                             در دیده‌ی من ز هجر خاری دگر است
من جهد همی‌کنم قضا می‌گوید بیرون ز کفایت تو کاری دگراست حافظ 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت                          وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست تا در نگرد که بی‌تو چون خواهم خفت حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

اول به وفا می وصالم درداد                                 چون مست شدم جام جفا را سرداد
پر آب دو دیده و پر از آتش دل خاک ره او شدم به بادم برداد  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

از چرخ به هر گونه همی‌دار امید                             وز گردش روزگار می‌لرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای                             ما را نگذارد که درآییم ز پای
تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای سرپنجه‌ی دشمن افکن ای شیر خدای حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من حاصل عمر خود ندارم جز غم                              در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم باوفا ندیدم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز غم  حافظ

 

ای کاش که بخت سازگاری کردی                             با جور زمانه یار یاری کردی
از دست جوانی‌ام چو بربود عنان پیری چو رکاب پایداری کردی  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گر همچو من افتاده‌ی این دام شوی                       ای بس که خراب باده و جام شوی
ما عاشق و رند و مست و عالم سوزیم با ما منشین اگر نه بدنام شوی  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای شرمزده غنچه‌ی مستور از تو                                   حیران و خجل نرگس مخمور از تو
گل با تو برابری کجا یارد کرد کاو نور ز مه دارد و مه نور از تو  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گفتی که تو را شوم مدار اندیشه                      دل خوش کن و بر صبر گمار اندیشه
کو صبر و چه دل، کنچه دلش می‌خوانند یک قطره‌ی خون است و هزار اندیشه  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عشق رخ یار بر من زار مگیر                           بر خسته دلان رند خمار مگیر
صوفی چو تو رسم رهروان می‌دانی بر مردم رند نکته بسیار مگیر حافظ 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای دوست دل از جفای دشمن درکش                             با روی نکو شراب روشن درکش
با اهل هنر گوی گریبان بگشای وز نااهلان تمام دامن درکش  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در باغ چو شد باد صبا دایه‌ی گل                         بربست مشاطه‌وار پیرایه‌ی گل
از سایه به خورشید اگرت هست امان خورشید رخی طلب کن و سایه‌ی گل  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

لب باز مگیر یک زمان از لب جام                    تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است این از لب یار خواه و آن از لب جام  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عمری ز پی مراد ضایع دارم                          وز دور فلک چیست که نافع دارم
با هر که بگفتم که تو را دوست شدم شد دشمن من وه که چه طالع دارم  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

این گل ز بر همنفسی می‌آید                            شادی به دلم از او بسی می‌آید
پیوسته از آن روی کنم همدمی‌اش کز رنگ وی‌ام بوی کسی می‌آید  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

سیلاب گرفت گرد ویرانه‌ی عمر                    وآغاز پری نهاد پیمانه‌ی عمر
بیدار شو ای خواجه که خوش خوش بکشد حمال زمانه رخت از خانه‌ی عمر  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بر گیر شراب طرب‌انگیز و بیا                           پنهان ز رقیب سفله بستیز و بیا
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست                       آیینه به دست و روی خود می‌آراست
دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که توراست  حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست                        تا بنده‌ی تو شده‌ست تابنده شده‌ست
زان روی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست حافظ

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نی قصه‌ی آن شمع چگل بتوان گفت                      نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست

یک دوست که با او غم دل بتوان گفت  حافظ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار جلیل صفر بیگی

گلچین اشعار جلیل صفر بیگی

در چشم هایت
جنگجویی مغول کمین کرده
جرات نمی کنم دوستت نداشته باشم!

 جلیل صفربیگی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بر هر چه به غیر عشق پا بگذارید 
دست دل خویش در حنا بگذارید 
عاشق بشوید، مردم! عاشق بشوید 
یک نام خوش از خویش به جا بگذارید جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

یک عمر درون خویش تکرار شدم
در گوشه ای از خودم تلنبار شدم
گنجشک به خواب رفته بودم دیشب
امروز ولی  کلاغ  بیدار  شدم جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

خوب و بد اشتباه را بگذارید
شیطان و من و گناه را بگذارید
می‌خواهم از این به بعد، آدم باشم
لطفا سر من کلاه را بگذارید جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

با عشق طلسم گرگ را میشکنیم 
شب-این قفس سترگ-را میشکنیم 
هرچند تبر به دوشمان نیست ولی 
یک روز بت بزرگ را می شکنیم جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

هر چند که خسته ایم از این حال نیا!
شرمنده! اگر ندارد اشکال نیا!
ما خط تمام نامه هامان کوفی است
آقای گلم زبان من لال نیا! جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

هر چند که بیمار تو هستیم همه
دیوانه ی دیدار تو هستیم همه
بین خودمان بماند آقا عمری است
انگار طلب کار تو هستیم همه جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

هر روز به ما اگر که سر هم بزنی
بر ریشه ی خواب ما تبر هم بزنی
آقا تو که خوب می شناسی ما را
زنگ در خانه را اگر هم بزنی... جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

یک عمر تو زخم های ما را بستی
هر روز کشیدی به سر ما دستی
شعبان که به نیمه می رسد آقا جان!
ما تازه به یادمان می آید هستی! جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

هم چاه سر راه تو باید بکنیم
هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم
این نامه ی چندم است که می خوانی 
داریم رکورد کوفه را می شکنیم جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم
از شمر امان نامه خریدیم همه جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

این سنگ خدایان که تبر می شکنند
روزی که بیایی از کمر می شکنند
بردار تبر را و بزن ابراهیم!
بت های بزرگ زودتر می شکنند جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در اوج یقین اگرچه تردیدی هست
در هر قفسی، کلید امیدی هست
چشمک زدن ستاره در شب یعنی...
توی چمدان ماه، خورشیدی هست جلیل صفر بیگی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

چندی است که سخت از خودم لبریزم
آن گونه که باید از خودم بگریزم
انگار که شیر آب هرزی هستم
چک چک چک چک به پای خود می ریزم جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در زد کسی انگار که مهمان داریم
در سفره گرسنگی فراوان داریم
امروز  پدر  ابر  زیادی  آورد
مانند همیشه شام باران داریم جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

انگار همیشه جای یک تن خالی ست
این بار کسی نیست نه!اصلن خالی ست
یک نیمکت نشسته دارم  در خود
جای دو نفر همیشه در من خالی ست جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

این چشم دریده چشمه ی  فریاد است
پژواک سکوت سنگ ها در باد  است
با من به چه چیز زندگی خیره شده
این آینه ای که کور مادر زاد است؟ جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

لنگه های چوبی در حیاطمان
گرچه کهنه اند و جیر جیر می کنند
محکمند !
خوش به حالشان
که لنگه ی همند ..... جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تخمی از لانه بیرون می افتد
و می شکند
زندگی
بچه گنجشکی را غافلگیر می کند! جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

از پل های زیادی پریده ام
در رودخانه های بسیاری غرق شده ام
بارها
شاخ به شاخ شده ام با زندگی
بارها
گلوله خورده ام
و بارها 
مرده ام
عشق
از من یک بدل کار حرفه ای ساخته است جلیل صفربیگی 

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

پرواز چه لذتی دارد
وقتی
زنبور کارگری باشی
که نتوانی
عاشق ملکه بشوی جلیل صفربیگی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

مانند علفهای لب مردابیم
خوابیم و همیشه تا کمر در خوابیم
مرگ آمده است زندگی را بخورد
ما هم گاهی کرم سر قلابیم جلیل صفر بیگی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در حنجره های  ما  صدا را بفشار
صوت و سخن و حرف و هجا را بفشار
تاریکی از این قشنگ تر می خواهی؟
ای  مرگ  بیا  گلوی  ما را بفشار جلیل صفربیگی 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار حسین پژمان بختیاری

گلچین اشعار حسین پژمان بختیاری

در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد  
کس جای در این خانه ویرانه ندارد 
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد  
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد 
در بزم جهان جز دل حسرت کش مانیست  
آن شمع که می‌سوزد و پرو
انه ندارد 
دل خانه عشقست خدا را به که گویم  
کارایشی از عشق کس این خانه ندارد 
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی  
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد 
در انجمن عقل فروشان ننهم پای  
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد 
تا چند کنی قصه اسکندر و دارا  
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد 
از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت  
جز خون دل خویش به پیمانه ندارد  
حسین پژمان بختیاری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
قطره ای آبم ز چشمی اشکبار افتاده ام
پاره ای آهم به راهی بیقرار افتاده ام
آتشم در خرمن امال خویش افکنده ام
ناله ام در دامن شبهای تار افتاده ام
بوسه 
ای نشکفته ام در موی او پیچیده ام
حسرتی بی حاصلم در پای یار افتاده ام
گر جوانی میکنم در عشق او عیبم مکن
برگ خشکم در گریبان بهار افتاده ام
روزگاری چون نگه جا داشتم در چشم خلق
من که چون مژگان ز چشم روزگار افتاده ام
سینه ام لبریز گوهر بوده وز دریای عشق
چون صدف با دست خالی برکنار افتاده ام
کیستم من؟ چیستم من؟ خسته ای دیوانه ای
نی غلط گفتم که از دیوانگان افسانه ای  
حسین پژمان بختیاری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
باز آمدم که باز پریشان کنی مرا
بار دگر ز کرده پشیمان کنی مرا
باز آمدم که در ره آبادی رقیب
ای سیل فتنه خیزی و ویران کنی مرا
با سرکشی ز پیش تو رفتم ولی به عجز
باز آمدم که سر به گریبان کنی مرا
رفتم که بر تو خندم و غافل که بیدریغ
بر روی غیر خندی و گریان کنی مرا
اکنون به درگه تو سرافکنده آمدم
تا آنچه خواهش دل تست آن کنی مرا  
حسین پژمان بختیاری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
دیده گریان دل غمین جان سوخته ست
عشق ما سرمایه ها اندوخته ست
اندر این دنیای ناکامی مرا
تیره بختی نکته ها آموخته ست
بر لبم مگذار جام وصل خویش
فارغ از آبست آنکو سوخته ست  
حسین پژمان بختیاری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
او چو خاموش نشیند دل من می‏شکند 
ور بگوید سخن آنرا بسخن میشکند 
آب در روی من از شرم رخ یار شکست‏ 
آب هم ای عجب از طالع من میشکند 
اختری دارم آنگونه کج آیین که ز بام‏ 
اگر افتد دگری گردن من میشکند 
بسکه گفتم مشکن خاطر مسکین و شکست‏ 
گر بگویم سر خود را مشکن،میشکند  
حسین پژمان بختیاری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 
شب بر سر من جز غم ایام کسی نیست
می‌سوزم و می‌میرم و فریادرسی نیست
 فریادرس‌ِ همچو منی کیست در این شهر؟
فریادرسی نیست کسی را که کسی نیست
بیمارم و تبدارم و در سینة مجروح
چندان که فغان می‌کشم از دل نفسی نیست
آن میوة‌ جان‌بخش که دل در طلب اوست
زینت‌گرِ شاخی‌ست که در دسترسی نیست  حسین پژمان بختیاری 

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار پروین اعتصامی

گلچین اشعار پروین اعتصامی

روز بگذشته خیالست که از نو آید
فرصت رفته محالست که از سر گردد
کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود
پیش از آن کاین رخ گلنار معصفر گردد
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس بر گردد... 
پروین اعتصامی

 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست پروین اعتصامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

شنیده اید که آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خون نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن روح را نفرسودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

نگردد پخته کس با فکر خامی 
نپوید راه هستی را به گامی 
تر توش هنر میباید اندوخت 
حدیث زندگی میباید آموخت 
ببید هر دو پا محکم نهادن 
از آن پس، فکر بر پای ایستادن 
پردن بی پر تدبیر، مستی است 
جهان را گه بلندی، گاه پستی است  پروین اعتصامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تا به کی جان کندن اندر آفتاب؟ ای رنجبر!
ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر!
زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر!
از حقوق پای‌مال خویشتن کن پرسشی
چند می‌ترسی ز هر خان و جناب؟ ای رنجبر!
جمله آنان را که چون زالو مکندت، خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب، ای رنجبر!
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بی‌حجاب، ای رنجبر!
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوا می‌دهد
که دهد عرض فقیران را جواب؟ ای رنجبر!... پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در دست بانوئی به نخی گفت سوزنی
کای هرزه گرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای
هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر به روز تجربه تنها چی میکنی پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره کاین گهر پاک بی بهاست 
گر زنده ای و مرده نه ای کار جان گزین
تن پروری چه سود چو جان تو ناشتاست
تو مردمی و دولت مردم فضیلت است
تنها وظیفه تو همی نیست خواب و خاست
زان راه باز گرد که از رهروان تهیست
زان آدمی بترس که با دیو آشناست پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن
تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن
همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک
گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن
پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین
خانه چون خورشید در اقطار گردون داشتن
عقل را بازارگان کردن ببازار وجود
نفس را بردن برین بازار و مغبون داشتن
بی حضور کیمیا، از هر مسی زر ساختن
بی وجود گوهر و زر، گنج قارون داشتن
گشتن اندر کان معنی گوهری عالمفروز
هر زمانی پرتو و تابی دگرگون داشتن
عقل و علم و هوش را بایکدیگر آمیختن
جان و دل را زنده زین جانبخش معجون داشتن
چون نهالی تازه، در پاداش رنج باغبان
شاخه‌های خرد خویش از بار، وارون داشتن
هر کجا دیوست، آنجا نور یزدانی شدن
هر کجا مار است، آنجا حکم افسون داشتن پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عدسی وقت پختن، از ماشی
روی پیچید و گفت این چه کسی است
ماش خندید و گفت غره مشو
زانکه چون من فزون و چون تو بسی است
هر چه را میپزند، خواهد پخت
چه تفاوت که ماش یا عدسی است
جز تو در دیگ، هر چه ریخته‌اند
تو گمان میکنی که خار و خسی است ... پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

خلاصه  شعری که پروین برای سنگ مزار خود سروده است:
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است 
گر چه جز تلخی از ایام ندید 
هر چه خواهی سخنش شیرین است 
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است 
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است پروین اعتصامی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار پرسی بیش شلی

گلچین اشعار پرسی بیش شلی

چشمه‌ها با رود می‌آمیزند
و رودها با اقیانوس
بادهای آسمان با حسی دل‌انگیز
تا ابد با هم پیوند می‌گیرند
در جهان هیچ‌چیز تنها نیست
همه‌چیز بنا بر اصلی آسمانی
در یک روح دیدار می‌کنند و می‌آمیزند
من و تو چرا نه؟ پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دانه ای بکار و مگذار هیچ جباری آن را درو کند
ثروتی بدست آر و مگذار هیچ شیادی از کفت برباید ،
جامه ای بباف و مگذار هیچ بیکاره ای آن را درپوشد .
و سلاحی بساز که در دفاع از خویش حمل کنی پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نگاه کن، کوه‌ها آسمانِ بلند را می‌بوسند 
و موج‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند
خواهر-گل اگر از برادرش اکراه کند
بخشیده نمی‌شود
و آفتاب زمین را در آغوش می‌گیرد
و پرتوهای ماه دریا را می‌بوسند
چیست ارزشِ این کارِ دل‌انگیز
اگر تو بر من بوسه نزنی؟ پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من عاشق برف و یخبندانم
من عاشق امواج و باد و طوفانم
تقریباً عاشق همه چیز
که در طبیعت است و ممکن است
باعث بدبختی انسان شود... پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

 آیا تو از خستگی رنگ باخته ای 
خستگی برآمدن در آسمان و خیره شدن بر زمین،
و بی یار سرگردان بودن؟
در میان ستارگانی که هر کدام تولدی دیگر دارند
و همواره دگرگون شدن همچون چشمی بی نشاط
که هیچ چیز را لایق نمی داند که بر آن پایدار بماند؟ پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

با مسافری از سرزمینی باستانی دیدار کردم که گفت:
دو پای عظیم و بی‌تنه‌ی سنگی در بیابان است...
نزدیکشان روی ریگزار، نیم‌فرورفته
رخساره‌ی مبهوتی‌ست که اخم و
لبِ چروکیده و مضحکه‌ی دستورِ خشکش
می‌گوید که پیکرتراشش درست دل‌بستگی‌هایی را
تعبیر می‌کند که هنوز باقی‌ست، مُهرشده بر این چیزهای بی‌جان
دستی که ریشخندشان می‌کند و قلبی که تغذیه می‌شود
و بر پاپیکره این کلمات پیداست:
«نامم اوزیماندیاس است، شاهِ شاهان
به کارهایم بنگرید، عظیم و مایه‌ی نومیدی!»
چیزی کنارِ آن بقایا نیست
گرداگردِ زوالِ آن ویرانه‌ی غول‌آسا، بی‌کران و عریان
ریگ‌های تنها و هموار تا دوردست ادامه دارد پرسی بیش شلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت