شعرهای کوتاه پرویز بیگی - اشعار پرویز بیگی
پدر
بزرگ شد
پدر بزرگ شد .
پرویز بیگی
ابر ها آبی اند
ما سیاه می نگریم.
پرویز بیگی
بر سر دو راهی ایستاده ام
کدام به تو نمی رسد.
پرویز بیگی
ساحل به دریا سفر کرد
جزیره شد.
پرویز بیگی
مرداب ها
چشمه هایی که به آن لبخند نزدی.
پرویز بیگی
نه من گرگ بودم
نه تو میش
هوا گرگ و میش بود.
پرویز بیگی
نه من گرگ بودم
نه تو میش
هوا گرگ و میش بود.
پرویز بیگی
نه من گرگ بودم
نه تو میش
هوا گرگ و میش بود.
پرویز بیگی
ماهیان دریا دیده
به سؤال های قلابی
پاسخ نمی دهند.
پرویز بیگی
چمدانت را بردار و برو
از این ایستگاه قطاری نمی گذرد
این را سوزنبانی به من گفت
که مرگ هم باز نشسته اش نکرد.
پرویز بیگی