شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۲۶ مطلب با موضوع «گلچین اشعار کوتاه» ثبت شده است

شعر های کوتاه شمس لنگرودی - اشعار شمس لنگرودی

شعر های کوتاه شمس لنگرودی - اشعار شمس لنگرودی

کاش نبضت را می گرفتم و منتشر می کردم
تا دنیا
به حال طبیعی اش برگردد....


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

- مادر
بین من و این پرنده کوچک
تو کدام شان را می خواهی.
- پیداست پسرم
گرسنه ایم و این پرنده ببین چه آوازی می خواند.


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

می‌گویم زغال چرا خاموشی!
گل سرخ هائی در دهانت پنهان است
چرا سخنی نمی گوئی
مگر که بسوزانندت.


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

می‌گویم زغال چرا خاموشی!
گل سرخ هائی در دهانت پنهان است
چرا سخنی نمی گوئی
مگر که بسوزانندت.


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

جناب حضرت نوح!
با این حساب
از توفان بزرگ به این زودی ها خبری نیست
با انبوه درختی که شما بریدید
چند کشتی کوچک بسازید
برویم بر دریا خوش باشیم.
برای غرق کردنمان
وقت بسیار است.


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

پدر!
من یوسفم
تو از برابر چاهم گذشتی
و صدای هواپیما نگذاشت که صدایم را بشنوی.
برادران تنی
پیرهنم را در موزه حراج کرده‌اند
و برای فروش کتاب‌هائی
درباره‌ی من
به سفر می‌روند.


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻳﻚ ﺭﻭﺯﻧﺪ
ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ
ﻣﻴﺎﻥ ﺷﺒﻲ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﺎﻥ...


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

چیز بدی نیست جنگ
شکست می خورم
اشغالم میکنی..


 شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

چیز بدی نیست جنگ
شکست می خورم
اشغالم میکنی..


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

چیز بدی نیست جنگ
شکست می خورم
اشغالم میکنی..


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

چه شغل عجیبی !
شروع هفته تو را می بینم
باقی هفته
به خاموش کردن خودم در اتاقم مشغولم .


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

دست های تو
تصمیمم بود
باید می گرفتم و
دور میشدم...


شمس لنگرودی

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

من کوچه‌یی از شهابم
در روشنایی من باران‌ها دهل می‌کوبند
و بچه‌های برهنه فرفره‌شان
بشقاب پرنده‌ی دست‌ساز است
خرمهره‌‌شان ابریشم اندوه.

چرا تا وقتی نیامده بودی
همه چیزی سر جای خود بود
حالا دندان‌هایم نیز، فقط با اسطوره سفید می‌شوند
و چقدر می‌ترسم از سفید
وقتی شنیده‌ام
در برف شاهنامه کسانی هم گم شدند
و تو پیداشان نکردی.


شمس لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر های کوتاه لیلا کرد بچه - اشعار لیلا کرد بچه

شعر های کوتاه  لیلا کرد بچه - اشعار لیلا کرد بچه

و هیچ کس آنقدر زن نیست
که ساعت ها بشود برایش گریست

 لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

بخوان

حتی اگر شده اندازه ی پنجره ای

که بیش از حوصله ی بهار بسته مانده است

آنقدر بسته مانده است

که نامش را گذاشته اند دیوار.


 لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

کافیست ترا به نام بخوانم
تا ببینی لکنت عاشقانه ترینِ لهجه هاست
و چگونه لرزش لب های من
دنیا را به حاشیه می برد.

 لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

من تنها مادری نگرانم،
مادری نگران برای دخترم
که همین روزها کفشش انگشت هایش را خواهد زد
و همین روزها مدادهای رنگی همکلاسی اش
از مدادهای او بلندتر خواهد شد.


لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

چرا هرچه کانال‌های این تلویزیون لعنتی را عوض می‌کنم
جنگ تمام نمی‌شود؟
و هرچه روی شیشه‌اش دستمال می‌کشم
رد اشک از صورت مادرانِ بی‌فرزند
پاک نمی‌شود.

لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

و گور تنها خانه ای است
که از نبودن تو در آن
دلم
نمی گیرد.


لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

راستش را بخواهی

دیگر به دست‌های تو هم اعتمادی ندارم

به هیچ‌کس و هیچ‌چیز اعتمادی ندارم

آنقدر که فکر می‌کنم هرکه ایستاده‌ست

پایی برای دویدن ندارد

یا آنکه می‌دود

پاهایش را

از پای جوخه‌ی اعدام دزدیده‌ست.


 لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

مشت‌ها اما

بهتر از همه می‌دانند

دستی که پارچه‌ای سپید را تکان داده تفنگ را پر می‌کند

و انگشتی که پای صلحنامه خورده ماشه را می‌کشد

- هرچه باشد مشت‌ها

هم‌جنس‌های خودشان را که بهتر از ما می‌شناسند.


لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

و چه انتظار بزرگی است
اینکه بدانی
پشت هر "دوستت دارم" چقدر دوستت دارم.


 لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

صبح را از چشم عقربه ها می بینیم
بلند می شویم و می رویم به پایان روز می رسیم
و دست به دیواری می زنیم و
دوباره برمی گردیم


 لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

عادت کرده ایم
آنقدر که یادمان رفته است شب
مثل سیاهی موهایمان ناگهان می پرد
و یک روز آنقدر صبح می شود
که برای بیدار شدن
دیر است ...


 لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

نگاهم می کنی
و چشم هایت چقدر خسته اند !
انگار از تماشای منظره ای دور برگشته اند .


لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

به خاطر مردم است که می گویم
گوش هایت را کمی نزدیک دهانم بیار،
دنیا
دارد از شعرهای عاشقانه تهی می شود
و مردم نمی دانند
چگونه می شود بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است
این همه دوست داشت ...


لیلا کردبچه

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

انگشتت را
هرجای نقشه خواستی بگذار
فرقی نمی کند
تنهایی من
عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد.


لیلا کردبچه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر های کوتاه زانیار برور - اشعار زانیار برور

شعر های کوتاه زانیار برور - اشعار زانیار برور

عشق
زبان مشترکی ست
اما
از لهجه ام می ترسم
مثل یک کارگر تحقیر شده ی افغانی!


 زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

چشم های تو
آنقدر معجزه بود
که خدا را وسوسه می کرد
پیامبرانش را
دوباره به زمین بفرستد!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

وقتی کودکان
در اروپا، آمریکا و روسیه
سرِ کلاسِ شیمی
تنبلی می کنند
معلم
عکسی به آن ها نشان می دهد
از کودکان سردشت، حلبچه و دمشق
تا بفهمند
یادگیری فرمول های شیمی
آنقدر سخت نیست
که استنشاقش!


 زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

اگر چند هزار سال
زودتر به دنیا آمده بودی
برایت معبدی می ساختم...
تا بزرگترین چالشِ ادیانِ ابراهیمی،
"چشم پرستی" باشد
الهه ی نگاه!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

یا به بیدار بودنش شک دارد
یا می خواهد از خواب هایش
نهایتِ استفاده را ببرد...
کسی که پس از بوسیدنت
مکثی می کند
و دوباره تو را می بوسد!


 زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

یا به بیدار بودنش شک دارد
یا می خواهد از خواب هایش
نهایتِ استفاده را ببرد...
کسی که پس از بوسیدنت
مکثی می کند
و دوباره تو را می بوسد!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

افسردگی مزمن پنجره ای را دارم
که سال هاست
"غروب"
تنها خاطره اش
از شکوهِ آفتاب است.


 زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

از انشاهایِ مدرسه
پشیمانم
به چشمانت فکر می کنم
و دوست دارم
در آینده
"دزد دریایی" باشم!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

چشم هایت را
ورق می زنم
مثل کتابی
به زبانی بیگانه
که تنها از عکس هایش
چیزی دست گیرت شود!


 زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

از انشاهایِ مدرسه
پشیمانم
به چشمانت فکر می کنم
و دوست دارم
در آینده
"دزد دریایی" باشم!

 زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

هم لهجه یِ گام های تو
تویِ شهر قدم می زنم
نیستی وُ
تنها پیاده رو ها
غُربتم را می فهمند!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

بگویی دوستش داری و
مردد باشی
مثل سبابه ی سربازی که
آخرین فشنگش را
به سوی شبحی در تاریکی
نشانه رفته است!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

به دوست داشتنت مشغولم ...
همانند سربازی که
سالهاست
در مقری متروکه
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی می دهد!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

نه زندگی آنقدرها جدی ست
نه من آنقدرها کمدین خوبی ام!


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

کدام فنجانِ قهوه را
نیم‌خورده رها کرده ام
که اینطور
به دست نیامده
از دست می روی!؟


زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

بعضی از ترانه ها را
باید بوسید
تنها به گمان آنکه
تو زیر لب زمزمه کرده ای!


 زانیار برور

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

نت های یک قطعه ی غمگین
چقدر شادند
وقتی تمام فضای سالن را
می دوند
تا بگوش تو برسند!

شعر کوتاه عاشقانه،مینی شعر،شعر کوتاه زیبا،عاشقانه های کوتاه،شعر کوتاه دلتنگی،شعر کوتاه غمگین،شعر پر معنا و کوتاه،شعر پر محتوا

شب ها توی آغوشم
سبک تر از
ساعاتِ دیگر روزی...
هر شب روح ات
چند تکه می شود
که تکه ای سهم آغوش من
و تکه های دیگر
هر کدام
خاطره ای در خانه ی آدمی تنهاست!

زانیار برور

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شعر های رضا کاظمی - اشعار کوتاه

لطفا این شعر را آهسته بخوانید 

لطفا این شعر را

آهسته بخوانید

رویِ سطرِ آخرِ گریه‌هایش

خواب رفته است شاعر!

 

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

پروازِ هیچ پرنده‌ای را حسرت نمی‌برم 

پروازِ هیچ پرنده‌ای را

حسرت نمی‌برم
وقتی قفس
چشم‌های تو باشد.

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

نامه هایت را بی نشانی به باد بده 

نامه هایت را 

بی نشانی به بـاد بده 
می رساند؛
خــــــانه ام بر بـــــــاد است ..

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

تنت به دشت گل‌های وحشی‌ می‌ماند 

تن‌َت 

به دشتِ گل‌های وحشی‌ می‌ماند:

معطر و ناشناخته!

بوسه‌ام

هرجا که می‌نشیند

پروانه‌ای از خواب می‌پرد!

 

از: رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

اشعار رضا کاظمی

درباره شاعر:

رضا کاظمی، شاعر و نویسنده، متولد 4 آذر سال 1349در تهران و فارغ التحصیل از دانشگاه هنر است. وی بعد از چندین سال تجربه‌ی سرایش شعر کوتاه و بلند عاشقانه، سال هاست که دیگر به صورت حرفه ای در حیطه ی شعر کوتاه آزاد -خاصه شعر کوتاه عاشقانه- فعالیت حرفه ای می کند و در زمینه ی ادبیات داستانی نیز نگارش چندین کتاب را به انجام رسانده است.

کاظمی در چند سال اخیر دبیر بخش داستان سایت دو زبانه ی "اثر" بوده و هست. وی دو کتاب اخیرش با عنوان های "نگران نباش! این شعرها همه سانسور می شوند" و "زنی توی سرم حرف می زند" را   توسط نشر اچ اند اس مدیا، در آمریکا منتشر کرده است. برخی از آثار او عبارت اند از: "پستچی جای نامه تنهایی آورد"، "پا برهنه تا ماه"، "قرار بعدی پای گهواره ی شعرهایم" و "زنی که کشتم اسم نداشت".

مجموعه شعر "یک سبد خاطره، یک سینه حرف" او، جایزه اول کتاب سال دفاع مقدس را در سال 1385 گرفته است.

آدرس وبسایت شاعر

سایت شخصی رضا کاظمی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رضا کاظمی - شعرهای رضا کاظمی - شعر کوتاه

جهانی را به تسلیم وا داشته ای

جهانی را 

به تسلیم وا داشته ای

با پیراهنی سفید
بی تابِ گریختن 

از دستِ بندِ رخت!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

امروز پنج‌شنبه است

امروز پنج‌شنبه است
باید شمعِ نامَ‌ت را روشن کنم
تا چلچراغی از سقف آسمان برویَد.

امروز پنج‌شنبه است
باید گیسوانِ خاک را شانه کنم
تا در سرخیِ دامنَ‌م
خاکستر و استخوان پُر شود.

امروز پنج‌شنبه است
باید رؤیاهام را بفروشم
تا برایت سرپناه بسازم.

آه که امروز چه‌قدر کار دارم!

"رضا کاظمی"

از مجموعه: پابرهنه تا ماه

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

لبخند تو 

همه می‌گویند:

چه مهربان است این مَرد!

و کسی نمی‌داند
لبخند تو است روی لبهام
وقتی آ‌ن‌سوی دریاها
یادم میکنی...

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

عطر گیسوان تو 

عطر گیسوهات را نسیم
نه از سمرقند می آورد، نه بخارا
حالا دیگر همه ی زنانِ شهر
بوی تو را می دهند!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

حوّا هم که باشی 

حوّا هم که باشی

من آدم نمی شوم
پس بی خودی جای بوسه
سیب تعارفَم نکن!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

خسته ام 

خسته ام...
پلک هات را ببند
می خواهم کمی بخوابم.

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

می بوسمت 

می‌بوسم‌ت

و کلمات
خانه‌نشین می‌شوند.

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

خط 

 این‌همه خط نوشتم وُ

یکی نستعلیقِ چشم‌های تو نشد!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

ترجمه لبخند 

تو

در تمامِ زبان‌ها

ترجمه‌ی لبخندی،

هر کجای جهان که تو را بخوانند

گُل از گُلِ‌شان می‌شکفد.

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

زیر پنجره‌ی اتاقم 

زیر پنجره‌ی اتاقم
«مــرا ببوس» را می‌خواند
آواز ‌خوان کوچه‌های شب.
می‌بوسمت
و طرح لب‌هایم می‌ماند
روی غبار سرد شیشه!


"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

بهار و این همه دلتنگی؟! 

بهار ...

و این همه دلتنگی؟!

نه،

شاید فرشته ای

فصل‌ها را به اشتباه

ورق زده باشد.

 

" رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

... به هم نرسیده‌ایم هنوز! 

گفتی این‌جا نشد

آن دنیا به‌ هم می‌رسیم

نگاه کن!

ما مُرده‌ایم،

ولی به هم نرسیده‌ایم هنوز!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

میان جنگل های کاج 

میان جنگل های کاج
هر نیمکت خالی
می تواند جای تو باشد
و اینجا 
چقدر نیمکت خالی هست.


"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

قصه از اینجاشروع شد 

قصه از اینجا شروع شد

از یه اتفاق ساده

اتفاقِ تازه‌ی منی

خدا هم اگر خواست نیفتی، بیفت!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

خورشید را در آغوش گرفته‌ای 

خورشید را در آغوش گرفته‌ای
پاهایت را به بوسه‌های دریا سپرده‌ای
موهایت را به دستِ نسیم.
چه خوش‌ غیرتم من!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

می دانم تاپلک به هم بزنم می آیی 

می آیی

با انار و آینه در دست هایت
یک دنیا آرامش در چشم هایت
و قناری کوچکی در حنجره ات
که جهان را
به ترانه های عاشقانه میهمان می کند.

 

می دانم تاپلک به هم بزنم
می آیی
و با نگاهت
دشت ها را کوه
کوه ها را پرنده می کنی

به قول فروغ:
من خواب دیده ام!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

بی تو هم می شود زندگی کرد 

بی تو هم می شود زندگی کرد
قدم زد،

چای خورد،

فیلم دید،

سفر رفت؛ ...

فقط
بی تو 

نمی شود به خواب رفت!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

نشسته‌ای توی قلبم 

نشسته‌ای توی قلبم

مثلِ تیرِ چندپر!
نه می‌شود درَت آورد
نه گذاشت که بمانی.

"رضا کاظمی"

کوتاه ترین شعر 

کوتاه ترین شعرم را برای تو سرودم: بوسه!

 

"رضا کاظمی"

اشعار رضا کاظمی شعر های رضا کاظمی

آغوشت را باز کن دریا 

شب، ماه، دریا

و ماهی‌گیری تنها؛ بی‌تور و بی‌قلاب!
آغوشت را باز کن دریا
خودت را می‌خواهم این‌بار .

 

"رضا کاظمی"

مرتبط با:

 اشعار رضا کاظمی - شعرهای رضا کاظمی - شعر کوتاه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت