شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۳۴ مطلب با موضوع «گلچین اشعار شاعران ایران و جهان :: ز تا ق» ثبت شده است

گلچین اشعار سهراب سپهری

گلچین اشعار سهراب سپهری،شعر های نو سهراب سپهری،شعرهای نو سهراب سپهری

 دود می خیزد ز خلوتگاه من 
کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟
با درون سوخته دارم سخن 
کی به پایان می رسد افسانه ام ؟... سهراب سپهری

                 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان     

زندگی یعنی: یک سار پرید.
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست مثلا این خورشید... سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

روزی خواهم آمد، وپیامی خواهم آورد
در رگها، نور خواهم ریخت
و صدا خواهم در داد:ای سبد هایتان پر خواب
سیب آوردم، سیب سرخ خورشید
خواهم آمد، گل سرخی به گدا خواهم داد ..... سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

من‌ از نوشتن‌ می‌ترسم‌. با ترس‌ به‌ زیبایی‌ و هنر نزدیک‌ می‌شوم‌.  سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

.....من مسلمانم.
قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم 
که اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو.
من نمازم را پی "تکبیره الاحرام" علف می خوانم،
پی "قد قامت" موج.... سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

روشن است آتش درون شب

وز پس دودش

طرحی از ویرانه های دور.

گر به گوش آید صدایی خشک:

استخوان مرده می لغزد درون گور.

دیرگاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است.

بانگی از دور مرا می خواند،

لیک پاهایم در قیر شب است. سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

..نقش هایی که کشیدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود.

طرح هایی که فکندم در شب،

روز پیدا شد و با پنبه زدود... سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

...کسی نیست، بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت  میان دو دیدار قسمت کنیم. سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به باغ همسفران 
صدا کن مرا 
صدای تو خوب است. 
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است 
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید... سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم. 
من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم. سهراب سپهری
گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد. 
و آن وقت حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد. 
حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد. 
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند. سهراب سپهری

 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات. 
اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا. سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

  

ماه بالای سر آبادی است
اهل ابادی در خواب است
باغ همسایه چراغش روشن,
من چراغم خاموش.
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهایی است. سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

شب بود و چراغک بود.
شیطان ، تنها، تک بود.
باد آمده بود، باران زده بود: شب تر ، گل ها پرپر.
بویی نه براه.
ناگاه
آیینه رود، نقش غمی بنمود: شیطان لب آب.
خاک سایه در خواب.
زمزمه ای می مرد.بادی می رفت، رازی می برد  سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
وکف دست زمین
گوهر ناپیدائی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید... سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آب را گل نکنیم 
در فرودست انگار کفتری می خورد آب 
یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید 
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد 
آب را گل نکنیم 
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی 
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب 
رزن زیبایی آمده لب رود .... سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مادرم صبحی می گفت :‌ موسم دلگیری است 
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست ... سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

باز آمدم از چشمه خواب کوزه تر دردستم 
مرغانی می خوانند نیلوفر وا میشد کوزه تر بشکستم 
در بستم 
و در ایوان تماشای تو بنشستم... سهراب سپهری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آری ما غنچه یک خوابیم 
غنچه خواب ؟ ایا می شکفیم ؟
یک روزی بی جنبش برگ 
اینجا ؟
نی در دره مرگ 
تاریکی تنهایی 
نی خلوت زیبایی 
به تماشا چه کسی می اید چه کسی ما را می بوید 
...
و به بادی پرپر ...؟
...
و فرودی دیگر ؟ سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

صبحی سر زد مرغی پر زد یک شاخه شکست خاموشی هست 
خوابم برد خوابی دیدم تابش آبی در خواب لرزش برگی در آب 
این سو تاریکی مرگ آن سو زیبایی برگ اینها چه آنها چیست ؟ انبوه زمان چیست ؟
این می شکفد ترس تماشا دارد آن می گذرد وحشت دریا دارد .... سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تهی بود نسیمی 
سیاهی بود و ستاره ای 
هستی بود و زمزمه ای 
لب بود و نیایشی
من بود و تویی
نماز و محرابی سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

شب سردی است و من افسرده 
راه دوری است و پایی خسته 
تیرگی هست و چراغی مرده 
می کنم تنها از جاده عبور

و ....

وای این شب چه قدر تاریک است 
خنده ای کو که به دل انگیزم ؟
قطره ای کو که به دریا ریزم ؟
صخره ای کو که بدان آویزم ؟
مثل این است که شب نمناک است 
دیگران را هم غم هست به دل 
غم من لیک غمی غمناک است  سهراب سپهری

 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به سراغ من اگر می آیید
پشت هیچستانم
پشت هیچشتان جای است
پشت هیچستان رگهای هوا، پر قاصدهایی است
که خبر می آرند، از گل واشدۀ دورترین بوتۀ خاک
روی شن ها هم
نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپۀ معراج شقایق رفتند
پشت هیچسان، چتر خواهش بازاست
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی
سایۀ نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید ، مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من  سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

  چیز ها دیدم در روی زمین : کودکی دیدم، ماه را بو می کرد
قفسی بی در دیدم که در آن، روشنی پر پر میزد
نردبانی که از آن، عشق میرفت به بام ملکوت .... سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 ...و خدایی که در این نزدیکی است:
لای این شب بوها، پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب، روی قانون گیاه .. سهراب سپهری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق.
زندگی چیزی نیست ، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
.......
زندگی "مجذور" آینه است.
زندگی گل به "توان" ابدیت،
زندگی "ضرب" زمین در ضربان دل ما،
زندگی "هندسه" ساده و یکسان نفسهاست.... سهراب سپهری

مطلب مرتبط:

شعر های نو سهراب سپهری

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار سعدی

گلچین اشعار سعدی

آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست   
پنداشت که مهلتی و تأخیری هست  
گو میخ مزن که خیمه می‌باید کند   
گو رخت منه که بار می‌باید بست سعدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گل که هنوز نو به دست آمده بود   
نشکفته تمام باد قهرش بربود  
بیچاره بسی امید در خاطر داشت   
امید دراز و عمر کوتاه چه سود؟ سعدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چون ما و شما مقارب یکدگریم   
به زان نبود که پرده‌ی هم ندریم  
ای خواجه تو عیب من مگو تا من نیز   
عیب تو نگویم که یک از یک بتریم سعدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

آیین برادری و شرط یاری   
آن نیست که عیب من هنر پنداری  
آنست که گر خلاف شایسته روم   
از غایت دوستیم دشمن داری سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

روزی گفتی شبی کنم دلشادت   
وز بند غمان خود کنم آزادت  
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت   
وز گفته‌ی خود هیچ نیامد یادت؟ سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد   
دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست  
به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز  
وگرنه سیل چو بگرفت،سد نشایدبستسعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

نادان همه جا با همه کس آمیزد   
چون غرقه به هر چه دید دست آویزد  
با مردم زشت نام همراه مباش   
کز صحبت دیگدان سیاهی خیزد سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند  
قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند  
فردای قیامت به گناه ایشان را   
شاید که نسوزند که خود سوخته‌اند سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

هر دولت و مکنت که قضا می‌بخشد   
در وهم نیاید که چرا می‌بخشد  
بخشنده نه از کیسه‌ی ما می‌بخشد   
ملک آن خداست تا کرا می‌بخشد سعدی  

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

حاکم ظالم به سنان قلم   
دزدی بی‌تیر و کمان می‌کند  
گله ما را گله از گرگ نیست   
این همه بیداد شبان می‌کند  
آنکه زیان می‌رسد از وی به خلق   
فهم ندارد که زیان می‌کند  
چون نکند رخنه به دیوار باغ   
دزد، که ناطور همان می‌کند  سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گر خردمند از اوباش جفایی بیند  
تا دل خویش نیازارد و درهم نشود  
سنگ بی‌قیمت اگر کاسه‌ی زرین بشکست   
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

با گل به مثل چو خار می‌باید بود  
 با دشمن، دوست‌وار می‌باید بود  
خواهی که سخن ز پرده بیرون نرود   
در پرده روزگار می‌باید بود سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای صاحب مال، فضل کن بر درویش  
گر فضل خدای می‌شناسی بر خویش  
نیکویی کن که مردم نیک‌اندیش   
از دولت بختش همه نیک آید پیش سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟   
یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست؟  
نیکی و بدی در گهر خلق سرشتست  
از نامه نخوانند مگر آنچه نوشتست سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت  
همچو ابلیس همان طینت ماضی دارد  
ناکسست آنکه به دراعه و دستار کسست   
دزد دزدست وگر جامه‌ی قاضی دارد سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

سخن گفته دگر باز نیاید به دهن   
اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد  
تا زمانی دگر اندیشه نباید کردن   
که چرا گفتم و اندیشه‌ی باطل باشد سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

چو رنج برنتوانی گرفتن از رنجور   
قدم ز رفتن و پرسیدنش دریغ مدار  
هزار شربت شیرین و میوه‌ی مشموم   
چنان مفید نباشد که بوی صحبت یار سعدی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مگسی گفت عنکبوتی را   
کاین چه ساقست و ساعد باریک  
گفت اگر در کمند من افتی  
پیش چشمت جهان کنم تاریک  سعدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چو می‌دانستی افتادن به ناچار   
نبایستی چنین بالا نشستن  
به پای خویش رفتن به نبودی   
کز اسب افتادن و گردن شکستن؟ سعدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی   
هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی  
شکرانه‌ی زور آوری روز جوانی   
آنست که قدر پدر پیر بدانی سعدی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گدایان بینی اندر روز محشر   
به تخت ملک بر چون پادشاهان  
چنان نورانی از فر عبادت   
که گویی آفتابانند و ماهان  
تو خود چون از خجالت سر برآری   
که بر دوشت بود بار گناهان  
اگر دانی که بد کردی و بد رفت  
بیا پیش از عقوبت عذرخواهان سعدی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار ژاله اصفهانی

گلچین اشعار ژاله اصفهانی

اگر پرسند از من زندگانی چیست، خواهم گفت:
همیشه جستجو کردن
جهان بهتری را آرزو کردن... ژاله اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

روی درخت ِ گردوی گس آن کلاغ ِ پیر 
صد سال خانه کرد و ُ هزاران هزار بار 
گردو از آن درخت بدزدید وُ خاک کرد 
هر بار روی خاک 
منقار ِ خویش را ِز کثافات پاک کرد 
یک بار هم ندید 
آن بلبل ِ جوان ِ غزلخوان ِ باغ را 
یا دید وُ حس نکرد 
آن روح ِ عاشقانهء دور از کلاغ را ژاله اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

مرا بسوزانید
و خاکسترم را
بر آبهای رهای دریا بر افشانید،
نه در برکه،
نه در رود:
که خسته شدم از کرانه های سنگواره
و از مرزهای مسدود ژاله اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد
غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است ، شاد کردن هنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بی جان شب و روز
بی خبر از همه خندان باشیم
بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد
کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن خویش را می دیدیم
آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم
می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن
شاد بودن هنر است گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.   ژاله اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن ژاله اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

درخت آمده از پشت در به دیدن من
که بشنود خبر لب به جان رسیدن من
ولی درخت نداند که من چه جان سختم
هزار ساله درختم
که هر چه باد خزانی کند پریشانم
زنو شکوفه دهم ،باز هم جوانه کنم
و هر جوانه ی نو را پر از ترانه کنم ژاله اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

چه سرسبز ،چه سرشارند!
آنان که اگر رنجی آشکار و نهان دارند
توان آن دارند
کز زیر آوار سر برآرند
با بانگ بلند من هستم
من هستم
کز زیبایی رنگ ها و آهنگ های جهان
سرمستم. ژاله اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

هنوز در دل ما شور و زور بازوست
بیا درخت بکاریم ، باز روی زمین
بدون آنکه بگوئیم،
کی شکوفه دهد
و میوه ای که به بار آورد،
که خواهد چید.
بهار تازه نفس،خرم و دل افروز است
بیا خیال کنیم
تولد من و تو صبحگاه امروز است. ژاله اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان  

پیراهن کبود پر از عطر خوش را 
برداشتم که باز بپوشم پی بهار 
دیدم ستاره های نگاهت هنوز هم 
در آسمان آبی آن مانده یادگار 
آمد به یاد من که ز غوغای زندگی 
حتی تو را چو خنده فراموش کرده ام 
آن شعله های سرکش سوزان عشق را 
در سینه گداخته خاموش کرده ام  ژاله اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نوبهار آمد و از سبزه زمین زیبا شد
بوستان بار دگر دلکش و روح افزا شد
سبزه رویید و چمن سبز شد و غنچه شکفت
باغ یک پارچه آتشکده از گلها شد
بوی گل آورد از طرف چمن باد بهار
موسم گردش دشت و دمن و صحرا شد
ای عجب گر دل بگرفته من وا نشود
اندر این فصل که از باد صبا گل وا شد
وقت آن است که خاطر شود آزاد زغم
باید از شادی گل شاد شد و شیدا شد
مرغ دل در قفس سینه نگیرد آرام
تا غزل خوان به چمن بابل خوش آوا شد
ژاله صبحدم از چشم تر ابر چکید
گشت همخانه گل، گوهر بی همتا شد ژاله اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

اگر هزار قلم داشتم
هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت
هزار مرتبه هر روز می نوشتم من
حماسه ای و سرودی به نام آزادی ... ژاله اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان 
مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر
به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم 
مرا به خانه مبر زادگاه من کوه است 
ز زیر سنگی یک روز سر زدم بیرون 
به زیر سنگی یک روز می شوم مدفون 
سرشت سنگی من آشیان اندوه است 
جدا ز یار و دیار دلم نمی خندد 
ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه 
گیاه وحشی کوهم در انتظار بهار 
مرا نوازش و گرمی به گریه می آرد 
مرا گریه میار  ژاله اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

پرندگانِ مهاجر در این غروبِ خموش
که ابرِ تیره تَن اَنداخته، به قلّۀ کوه
شما شتابزده راهیِ کجا هستید
کشیده پَر به افق، تک تک و گروه گروه؟
چه شد که روی نهادید بر دیارِ دگر
چه شد که از چمنِ آشنا سفر کردید
مگر چه درد و شکنجی در آشیان دیدید
که عَزمِ دشت و دَمَن هایِ دورتر کردید؟... ژاله اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

خراب گشته دلم از خرابی ایران
فکنده منظر این ملک آتشم بر جان...
از این مناظر غم‌خیز در شگفت‌ام من
که درد اینهمه بدبخت کی شود درمان
چرا نباید خوشبخت باشد این ملت
چرا نباید شاداب باشد این بوستان. ژاله اصفهانی

 

ژاله اصفهانی (مستانه سلطانی)
 شاعر امید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار شیخ بهایی

گلچین اشعار شیخ بهایی

دنیا که از او دل اسیران ریش است

پامال غمش، توانگر و درویش است

نیشش، همه جانگزاتر از شربت مرگ

نوشش، چو نکو نگه کنی، هم نیش است شیخ بهایی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تا منزل آدمی سرای دنیاست

کارش همه جرم و کار حق، لطف و عطاست

خوش باش که آن سرا چنین خواهد بود

سالی که نکوست، از بهارش پیداست شیخ بهایی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آن حرف که از دلت غمی بگشاید

در صحبت دل شکستگان می‌باید

هر شیشه که بشکند، ندارد قیمت

جز شیشهٔ دل که قیمتش افزاید شیخ بهایی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

او را که دل از عشق مشوش باشد

هر قصه که گوید همه دلکش باشد

تو قصهٔ عاشقان، همی کم شنوی

بشنو، بشنو که قصه‌شان خوش باشد شیخ بهایی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تا نیست نگردی، ره هستت ندهند

این مرتبه با همت پستت ندهند

چون شمع قرار سوختن گر ندهی

سر رشتهٔ روشنی به دستت ندهند شیخ بهایی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بر درگه دوست، هر که صادق برود

تا حشر ز خاطرش علائق برود

صد ساله نماز عابد صومعه‌دار

قربان سر نیاز عاشق برود شیخ بهایی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

از بس که زدم به شیشهٔ تقوی سنگ

وز بس که به معصیت فرو بردم چنگ

اهل اسلام از مسلمانی من

صد ننگ کشیدند ز کفار فرنگ شیخ بهایی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

افسوس که عمر خود تباهی کردیم

صد قافلهٔ گناه، راهی کردیم

در دفتر ما نماند یک نکته سفید

از بس به شب و روز سیاهی کردیم شیخ بهایی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

هر چند که رند کوچه و بازاریم

ای خواجه مپندار که بی‌مقداریم

سری که به آصف سلیمان دادند

داریم، ولی به هرکسی نسپاریم شیخ بهایی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای عاشق خام، از خدا دوری تو

ما با تو چه کوشیم؟ که معذوری تو

تو طاعت حق کنی به امید بهشت

رو رو! تو نه عاشقی، که مزدوری تو شیخ بهایی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای دل، قدمی به راه حق ننهادی

شرمت بادا که سخت دور افتادی

صد بار عروس توبه را بستی عقد

نایافته کام از او، طلاقش دادی شیخ بهایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت