شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۱۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

گلچین اشعار پروین اعتصامی

گلچین اشعار پروین اعتصامی

روز بگذشته خیالست که از نو آید
فرصت رفته محالست که از سر گردد
کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود
پیش از آن کاین رخ گلنار معصفر گردد
زندگی جز نفسی نیست، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس بر گردد... 
پروین اعتصامی

 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست پروین اعتصامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

شنیده اید که آسایش بزرگان چیست
برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر که آلایش است بنیادش
مقیم گشتن و دامان خون نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم کردن
هماره بر صفت و خوی نیک افزودن
ز بهر بیهده، از راستی بری نشدن
برای خدمت تن روح را نفرسودن
رهی که گمرهیش در پی است نسپردن
دری که فتنه اش اندر پس است نگشودن پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

نگردد پخته کس با فکر خامی 
نپوید راه هستی را به گامی 
تر توش هنر میباید اندوخت 
حدیث زندگی میباید آموخت 
ببید هر دو پا محکم نهادن 
از آن پس، فکر بر پای ایستادن 
پردن بی پر تدبیر، مستی است 
جهان را گه بلندی، گاه پستی است  پروین اعتصامی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تا به کی جان کندن اندر آفتاب؟ ای رنجبر!
ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر!
زین همه خواری که بینی زآفتاب و خاک و باد
چیست مزدت جز نکوهش با عتاب؟ ای رنجبر!
از حقوق پای‌مال خویشتن کن پرسشی
چند می‌ترسی ز هر خان و جناب؟ ای رنجبر!
جمله آنان را که چون زالو مکندت، خون بریز
وندر آن خون دست و پایی کن خضاب، ای رنجبر!
دیو آز و خودپرستی را بگیر و حبس کن
تا شود چهر حقیقت بی‌حجاب، ای رنجبر!
حاکم شرعی که بهر رشوه فتوا می‌دهد
که دهد عرض فقیران را جواب؟ ای رنجبر!... پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در دست بانوئی به نخی گفت سوزنی
کای هرزه گرد بی سر و بی پا چه میکنی
ما میرویم تا که بدوزیم پاره ای
هر جا که می رسیم تو با ما چه میکنی
خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم
بنگر به روز تجربه تنها چی میکنی پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره کاین گهر پاک بی بهاست 
گر زنده ای و مرده نه ای کار جان گزین
تن پروری چه سود چو جان تو ناشتاست
تو مردمی و دولت مردم فضیلت است
تنها وظیفه تو همی نیست خواب و خاست
زان راه باز گرد که از رهروان تهیست
زان آدمی بترس که با دیو آشناست پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای خوشا خاطر ز نور علم مشحون داشتن
تیرگیها را ازین اقلیم بیرون داشتن
همچو موسی بودن از نور تجلی تابناک
گفتگوها با خدا در کوه و هامون داشتن
پاک کردن خویش را ز آلودگیهای زمین
خانه چون خورشید در اقطار گردون داشتن
عقل را بازارگان کردن ببازار وجود
نفس را بردن برین بازار و مغبون داشتن
بی حضور کیمیا، از هر مسی زر ساختن
بی وجود گوهر و زر، گنج قارون داشتن
گشتن اندر کان معنی گوهری عالمفروز
هر زمانی پرتو و تابی دگرگون داشتن
عقل و علم و هوش را بایکدیگر آمیختن
جان و دل را زنده زین جانبخش معجون داشتن
چون نهالی تازه، در پاداش رنج باغبان
شاخه‌های خرد خویش از بار، وارون داشتن
هر کجا دیوست، آنجا نور یزدانی شدن
هر کجا مار است، آنجا حکم افسون داشتن پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عدسی وقت پختن، از ماشی
روی پیچید و گفت این چه کسی است
ماش خندید و گفت غره مشو
زانکه چون من فزون و چون تو بسی است
هر چه را میپزند، خواهد پخت
چه تفاوت که ماش یا عدسی است
جز تو در دیگ، هر چه ریخته‌اند
تو گمان میکنی که خار و خسی است ... پروین اعتصامی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

خلاصه  شعری که پروین برای سنگ مزار خود سروده است:
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است 
گر چه جز تلخی از ایام ندید 
هر چه خواهی سخنش شیرین است 
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است 
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است پروین اعتصامی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار پرسی بیش شلی

گلچین اشعار پرسی بیش شلی

چشمه‌ها با رود می‌آمیزند
و رودها با اقیانوس
بادهای آسمان با حسی دل‌انگیز
تا ابد با هم پیوند می‌گیرند
در جهان هیچ‌چیز تنها نیست
همه‌چیز بنا بر اصلی آسمانی
در یک روح دیدار می‌کنند و می‌آمیزند
من و تو چرا نه؟ پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دانه ای بکار و مگذار هیچ جباری آن را درو کند
ثروتی بدست آر و مگذار هیچ شیادی از کفت برباید ،
جامه ای بباف و مگذار هیچ بیکاره ای آن را درپوشد .
و سلاحی بساز که در دفاع از خویش حمل کنی پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نگاه کن، کوه‌ها آسمانِ بلند را می‌بوسند 
و موج‌ها همدیگر را در آغوش می‌گیرند
خواهر-گل اگر از برادرش اکراه کند
بخشیده نمی‌شود
و آفتاب زمین را در آغوش می‌گیرد
و پرتوهای ماه دریا را می‌بوسند
چیست ارزشِ این کارِ دل‌انگیز
اگر تو بر من بوسه نزنی؟ پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من عاشق برف و یخبندانم
من عاشق امواج و باد و طوفانم
تقریباً عاشق همه چیز
که در طبیعت است و ممکن است
باعث بدبختی انسان شود... پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

 آیا تو از خستگی رنگ باخته ای 
خستگی برآمدن در آسمان و خیره شدن بر زمین،
و بی یار سرگردان بودن؟
در میان ستارگانی که هر کدام تولدی دیگر دارند
و همواره دگرگون شدن همچون چشمی بی نشاط
که هیچ چیز را لایق نمی داند که بر آن پایدار بماند؟ پرسی بیش شلی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

با مسافری از سرزمینی باستانی دیدار کردم که گفت:
دو پای عظیم و بی‌تنه‌ی سنگی در بیابان است...
نزدیکشان روی ریگزار، نیم‌فرورفته
رخساره‌ی مبهوتی‌ست که اخم و
لبِ چروکیده و مضحکه‌ی دستورِ خشکش
می‌گوید که پیکرتراشش درست دل‌بستگی‌هایی را
تعبیر می‌کند که هنوز باقی‌ست، مُهرشده بر این چیزهای بی‌جان
دستی که ریشخندشان می‌کند و قلبی که تغذیه می‌شود
و بر پاپیکره این کلمات پیداست:
«نامم اوزیماندیاس است، شاهِ شاهان
به کارهایم بنگرید، عظیم و مایه‌ی نومیدی!»
چیزی کنارِ آن بقایا نیست
گرداگردِ زوالِ آن ویرانه‌ی غول‌آسا، بی‌کران و عریان
ریگ‌های تنها و هموار تا دوردست ادامه دارد پرسی بیش شلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار برتولت برشت

گلچین اشعار برتولت برشت

شاعر و نمایشنامه نویس آلمانی

 من در روزگاری تیره زندگی میکنم
در روزگاری که سخن گفتن ساده،نشان بیخردی است
و پیشانی بی چین،نشان بی تفاوتی
آری،آنکه می خندد خبر فاجعه را دریافت نکرده است... برتولت برشت

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

می گویند:زمانی که داری، بخور، بنوش و شادباش.
اما چگونه می توانم بخورم و بیاشامم
هنگامی که می دانم
آن چه را که خوردنی است
از دست گرسنه ای ربوده ام
و تشنه ای به لیوان آب من محتاج است برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

پسرم می پرسد :
چرا باید ریاضی بخوانم ؟
دلم می خواهد بگویم لازم نیست
بی خواندن هم خواهی دانست دو تکه نان
بیش از یک تکه است.... برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آقای نخست وزیر مشروب نمی خورد
آقای نخست وزیر دود نمی کشد
آقای نخست وزیر در خانه ای حقیر اقامت دارد  
ولی بیچارگان حتی خانه ی حقیری هم ندارند .

کاش گفته می شد :
آقای نخست وزیر مست است
آقای نخست وزیر دودی است
اما حتی یک فقیر میان مردم نیست. برتولت برشت

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تو میگویی: مدت دراز امیدوار بودم.دیگر نمی توانم 
امیدوار باشم

به چه دل بسته ای؟
به اینکه جنگ،آسان است؟
این سخن مقبول نیست
روزگار ما از آنچه می انگاشتی بدتر است
روزگار ما چنین است:
اگر ما کاری را مردانه انجام ندهیم معدومیم.
اگر نتوانیم کاری کنیم که هیچ کس از ما انتظار ندارد
از دست رفته ایم
دشمنان منتظرند  
تا خسته شویم
هنگامی که نبرد در شدیدترین مرحله است
و جنگجویان در خسته ترین حال
جنگجویانی که خسته ترند
شکست خوردگان صحنه ی نبردند برتولت برشت

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان  

در کتابهای کهن آمده است که فرزانه کیست
آنکه خود را از کشمکشهای جهان دور نگاه می دارد
عمر کوتاه را بدون بیم به سر می آورد
از زور بهره نمی جوید
بدی را با نیکی پاسخ می دهد
و آرزوهایش را فراموش می کند
اما اینهمه را من نمی توانم
به راستی که در روزگاری تیره زندگی می کنم... برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

زور، می گوید: آنچه هست این گونه خواهد ماند
هر صدائی جز صدای حاکمان خاموش!...  
لیک بسیاری به خیل بردگان، نومید، می گویند:
آنچه می خواهیم ما هرگز نمی آید...
هان و هان تا زندگی باقی است واژۀ هرگز نباید گفت
آنچه محکم بود دیگر نیست 
آنچه هست اکنون، این چنین دیگر نخواهد ماند.
حاکمان آنگه که حرف خویش بس کردند
حرف ِ محکومان شود آغاز. 
پس، که را یارای آن باشد که «هرگز» بر زبان آرد؟
دیرپائی ستمکاران، متکی بر کیست؟ 
بی گمان بر ما.
محو استیلای جباران، متکی بر کیست؟
همچنان برما. 
ای فرو افتاده، برپا خیز!
ای سپر انداخته، بستیز! 
کیست بتواند ببندد راه بر آن کس که از وضع خود آگاه است؟
پس، تودۀ مغلوب امروزین، فاتح فردا ست
وان زمان، «هرگز»، بی گمان «امروز» خواهد شد. برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای دوست ، از پرسیدن شرم مکن!
مگذار که با زور ، مجبور به پذیرفتن شوی.
خود به دنبال اش بگرد!
آن چه را که خود نیاموخته یی، انگار کن که نمی‌دانی...  برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

با مردم، مهربانم
به سنت ایشان، کلاهی اطو شده بر سر می‌گذارم
می‌گویم:آنها جانوران بسیار گندی هستند
و می‌گویم:مهم نیست. من خود نیز چنینم... برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تنگ غروب،مردان را گرد خود می‌آورم
ما یکدیگر را "نجیب‌زاده" می‌نامیم
آنها پاهایشان را روی میز من دراز می‌کنند
و می‌گویند:"وضع ما بهتر خواهد شد."و من
نمی‌پرسم:کی؟ برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

صورت حسابت را خودت جمع بزن
این تویی که باید بپردازی اش
روی هر رقمی انگشت بگذار
و بپرس: این برای چیست؟  برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به همه آن چیزها که حس می کنی
به همه آن چیزها که احساسشان می کنی کمترین اهمیتی نده
گفته است بدون تو نمی تواند زندگی کند تو اما بیاندیش که در دیدار دوباره
تو را به جا خواهد آورد؟!...
لطفی در حقم کن و خیلی زیاد دوستم نداشته باش
از آخرین باری که دوستم داشتند به بعد حتی کمترین محبتی ندیدم برتولت برشت

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

برایم بنویس، چه تنت هست؟ لباست گرم است؟
برایم بنویس، چطوری میخوابی؟ جایت نرم است؟
برایم بنویس، چه شکلی شده ای؟ هنوز مثل آن وقت ها هستی؟
برایم بنویس، چه کم داری؟ بازوان مرا؟
برایم بنویس، حالت چطور است؟ خوش می گذرد؟
برایم بنویس، آن ها چه می کنند؟ دلیریت پا برجاست؟
برایم بنویس، چه کار میکنی؟ کارت خوب است؟
برایم بنویس، به چه فکر می کنی؟ به من؟
مسلماً فقط من از تو می پرسم!
و جواب ها را می شنوم که از دهان و دستت می افتند
اگر خسته باشی، نمی توانم
باری از دوشت بردارم.
اگر گرسنه باشی، چیزی ندارم که بخوری.
و بدین سان گویا از جهان دیگری هستم
چنان که انگار فراموشت کرده ام. برتولت برشت

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در حالی که ما نیز آگاهیم
حتی نفرت از فرودستان هم
چهره را زشت میکند
حتی خشم از ستم نیز
صدا را خشن می سازد
نتوانستیم خود،انسان باشیم... برتولت برشت

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچبن اشعار بابا طاهر عریان همدانی

گلچبن اشعار بابا طاهر عریان همدانی

دلا خوبـــان دل خونیــــن پســـندند
دلا خون شو که خوبان این پسندند  
متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست
گروهــــی آن گروهی این پســـندند بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره  
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیـــــای دنی بی اعتباره  بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

جدا از رویت ای ماه دل افروز
نه روز از شو شناسم نه شو از روز  
وصــالت گر مـرا گردد میســر
هـــمه روزم شـــود چون عید نوروز  بابا طاهر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد  
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد  بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

هر آنکس مال و جاهش بیشتر بی
دلــش از درد دنــیا ریشــــتر بی  
اگر بر سر نهی چون خســروان تاج
به شیرین جانت آخر نیشتر بی بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
 
هر آنکس عاشق است از جان نترسد
یقیــــن از بند و از زنـــدان نترســـد 
دل عـــاشـــــق بــود گــــرگ گرســـنـه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگــــــاه خدا نالــــم همـیـشــــه  
رفیـــقان قدر یکدیــــگر بدانید
اجل سنگست و آدم مثل شیشه بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل  
بــود قدر تو افـــزون از مــلایـــک
تو قــدر خـود نمیـــدانی چه حاصل  بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

خوشــا آندل کــه از خود بیخبر بــی
ندونه در ســـفر یا در حضر بی  
بکوه و دشت و صحرا همچو مجنون
پی لیلی دوان با چشم تر بی بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دلا راهت پر از خار و خسک بی
گــذرگــاه تـو بـــر اوج فـلـــــک بــی  
شـــب تــار و بیـــابان دور منــزل
خوشا آنکس که بارش کمترک بی بابا طاهر


 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
خدایی که مکانش لامکان بی
صفابخــش جمــال گلــرخـان بی  
پدید آرنده‌ی روز و شب و خلق
که بر هر بنده او روزی رسان بی  بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عزیزا کاسه‌ی چشمم ســرایت
میان هردو چشمم جای پایت  
از آن ترسم که غافل پا نهی تو 
نشــنید خـــار مژگــانـم بپایت بابا طاهر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به صحرا بنگرم صــحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم  
بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم  بابا طاهر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مرا نه سر نه ســــامان آفریدن
پریشانم پریشــان آفریدند  
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند  بابا طاهر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بیا تا دست ازین عالم بداریم
بیا تا پای دل از گل برآریم  
بیا تا بردباری پیشـــه سازیم
بیا تا تخم نیکوئی بکاریم  بابا طاهر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مکن کاری که پا بر ســـنگت آیو
جهان با این فراخـی تنگت آیو  
چو فردا نامه خوانان نامه خونند
تو وینی نامه‌ی خود ننگت آیو  بابا طاهر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

زدســـت دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد  
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنــم بر دیــده تا دل گــــردد آزاد بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی  
خوشا آنانکــه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشـــان بی  بابا طاهر


گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 
خوشــا آنانکه تن از جان نداننــد
تن و جانی بجز جانان ندانند  
بدردش خو گرند سالان و ماهان
بدرد خویشــتن درمان ندانند  بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ  
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ  بابا طاهر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به قبرستان گذر کردم کم وبیش
بدیدم قبر دولتـــمند و درویــش  
نه درویش بیکفن در خــاک رفته
نه دولتمند برده یک کفن بیش بابا طاهر

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار ایرج جنتی عطایی

گلچین اشعار ایرج جنتی عطایی

تو نمی دانی
چگونه خدا را
تیرباران می کنند
تا شیطان ها را بترسانند .
چگونه گل ها را گردن می زنند
و کبوتران را داغ .
چگونه خونِ نفت
در رگِ جوی هایِ طمع
دَلَمه می بندد .
چگونه درختان دار می شوند
و دست ها تازیانه .
و ایران چگونه
- تکه تکه می شود
زیرِ ساطورِ وحشت ... ایرج جنتی عطائی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تو اگر میداستی
که چه زخمی دارد
که چه دردی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه ای مرد چرا تنهائی

 ایرج جنتی عطائی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

شب آشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیده ام به ناکجا
مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر
که شهر ، شهر یار نیست ایرج جنتی عطائی

 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

بگذار سربازان
بچه ها را
تیرباران کنند 
که هر فرمانِ “آتش”
اعتراف به
حضورِ ظلمت است ... ایرج جنتی عطائی 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

برای من که در بندم 
چه اندوه آوری ای تن 
فراز وحشت داری 
فرود خنجری ای تن 
غم آزادگی دارم 
به تن دلبستگی تا کی ؟
به من بخشیده دلتنگی 
شکستن های پی در پی 
در این غوغای مردم کش 
در این شهر به خون خفتن 
خوشا در چنگ شب مردن 
ولی از مرگ شب گفتن 
چرا تن زنده و عاشق 
کنار مرگ فرسودن 
چرا دلتنگ آزادی 
گرفتار قفس بودن 
قفس بشکن که بیزارم 
از آب و دانه در زندان 
خوشا پرواز ما حتی 
به باغ خشک بی باران... ایرج جنتی عطائی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

با توام ، با تو که دستت 
دست دنیا ساز رنجه 
با توام با تو که بغضت 
معنی آواز رنجه 
اگه یخ باد ستمگر
پی قتل عام برگه 
اگه این باغ برهنه 
باغ تاراج تگرگه 
اگه بی پناهی گل 
رنگ بی پناهی ماست 
دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست 
رو تن سخت درختا 
بنویس و دوباره بنویس
که شکست یک شقایق 
مرگ باغ ، مرگ بهار نیست ایرج جنتی عطائی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

شعر من از عذاب تو ، گزند تازیانه شد 
ضجه ی مغرور تنم ، ترنم ترانه شد 
حماسه ی زوال من ، در شب تلخ گم شدن 
ضیافت خواب تو را ، قصه ی عاشقانه شد 
برای رند در به در ، این من عاشق سفر 
وای که بی کرانی حصار تو کرانه شد... ایرج جنتی عطائی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ضیافت های عاشق را 
خوشا بخشش ، خوشا ایثار 
خوشا پیدا شدن در عشق 
برای گم شدن در یار 
چه دریایی میان ماست 
خوشا دیدار ما در خواب 
چه امیدی به این ساحل 
خوشا فریاد زیر آب 
خوشا عشق و 
خوشا خون جگر خوردن 
خوشا مردن 
خوشا از عاشقی مردن 
اگر خوابم اگر بیدار 
اگر مستم اگر هوشیار 
مرا یارای بودن نیست 
تو یاری کن مرا ای یار 
تو ای خاتون خواب من 
من تن خسته را دریاب... ایرج جنتی عطائی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به خاطر آور ، که آن شب به برم 
گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم 
کنون جدایی نشسته بین ما 
پیوند یاری ، شکسته بین ما 
گریه می کنم 
با خیال تو 
به نیمه شب ها 
رفته ای و من 
بی تو مانده ام 
غمگین و تنها 
بی تو خسته ام 
دل شکسته ام 
اسیر دردم
از کنار من 
می روی ولی 
بگو چه کردم 
رفته ای و من آرزوی کس 
به سر ندارم 
قصه ی وفا با دلم مگو 
باور ندارم ایرج جنتی عطائی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تو کدوم کوهی که خورشید 
از تو چشم تو می تابه 
چشمه چشمه ابر ایثار 
روی سینه ی تو خوابه 
تو کدوم خلیج سبزی
که عمیق ، اما زلاله 
مثل اینه پاک و روشن 
مهربون مثل خیاله 
کاش از اول می دونستم 
که تو صندوقچه ی قلبت 
مرهمی داری برای 
زخم این همیشه خسته 
کاش از اول می دونستم 
که تو دستای نجیبت 
کلیدی داری برای 
درای همیشه بسته 
تو به قصه ها می مونی 
ساده اما حیرت آور 
شوق تکرار تو دارم 
وقتی می رسم به آخر ... ایرج جنتی عطائی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

برای خواب معصومانه ی عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک کن سایه بونی از ترانه
برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازیم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن... ایرج جنتی عطائی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تو فکر یک سقفم 
یک سقف بی روزن 
یک سقف پا برجا 
محکم تر از آهن 
سقفی که تن پوش هراس ما باشه 
تو سردی شبها لباس ما باشه 
سقفی اندازه ی قلب من و تو 
واسه لمس تپش دلواپسی 
برای شرم لطیف اینه ها 
واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف با تو از گل 
از شب و ستاره می گم 
از تو و از خواستن تو 
میگم و دوباره می گم 
زندگیمو زیر این سقف 
با تو اندازه می گیرم 
گم می شم تو معنی تو 
معنی تازه می گیرم ... ایرج جنتی عطائی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته
نبودنت فاجعه ، بودنت امنیته 
تو از کدوم سرزمین ، تو از کدوم هوایی
که از قبیله ی من ، یه آسمون جدایی 
اهل هر جا که باشی 
قاصد شکفتنی ... ایرج جنتی عطائی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت