شعرهای کوتاه محمدرضا طاهری - اشعار محمدرضا طاهری
کسی از ناله های تلخم آهنگی نخواهد ساخت
پتو را می کشم روی سرم آواز می خوانم...
محمدرضا طاهری
تو را گفتم: "چه زیبایی!"
و تو با شرم خندیدی...
از این لبخند معصومانه بوی بوسه می آید...
محمدرضا طاهری
کسی از ناله های تلخم آهنگی نخواهد ساخت
پتو را می کشم روی سرم آواز می خوانم...
محمدرضا طاهری
ماه، غیر از طلوع چاره نداشت
ماه در بخت خود ستاره نداشت
غصه می خورد روزها که چرا_
همنشین با شب زمین افتاد؟
محمدرضا طاهری
اشکهایت را خبر کن تا که در جریان بمانم
گریه کن! می خواهم امشب تا سحر گریان بمانم
خنده ات زیباست اما گریه هایت با شکوه است
دوست دارم تا قیامت زیر این باران بمانم...
محمدرضا طاهری
اشکهایت را خبر کن تا که در جریان بمانم
گریه کن! می خواهم امشب تا سحر گریان بمانم
خنده ات زیباست اما گریه هایت با شکوه است
دوست دارم تا قیامت زیر این باران بمانم...
محمدرضا طاهری