شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۱۷۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار عرفانی» ثبت شده است

گلچین اشعار علی اشتری

ز جمع ما برون رفتی، شکستی محفل ما را
شکستی محفل ما را و افسردی دل ما را
ز کشت دوستی، حاصل ندیدم غیر نومیدی
به دست برق بسپردند گویی حاصل ما را
دگر زین بحر طوفان خیز، امید رستگاری نیست
که کشت این باد محنت زا، چراغ ساحل ما را... علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گرچه افکندی ز چشم خویش آسانم چو اشک
یک دم ای آرام جان بنشین به دامانم چو اشک
تا به خاک تیره غلطم, یا به دامان گلی
بر خود از این بازی تقدیر لرزانم چو اشک
مردم چشم مرا مانند مردم ,لاجرم
من هم از این تیره دل مردم , گریزانم چو اشگ
گر به چشمی بوسه دادم یا برخساری چه سود
کاین زمان با حسرتی در خاک غلطانم چو اشک
بر دلی گر می نشینم بی ثباتم همچو آه
ور به چشمی جای گیرم,َ باز لغزانم چو اشک
سوز پنهان درون است این که پیدا می شود
گه به لبهایم چو شعر و گه به چشمانم چو اشک علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عمری ست تا به پای خُم از پا نشسته ­ایم
در کوی می ­فروش، چو مینا نشسته ­ایم
ما را ز کوی باده فروشان گریز نیست
تا باده در خُم است، همین جا نشسته ­ایم علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

درون سینه نگنجد، غمی که من دارم
خوش است با غم دل، عالمی که من دارم
سرشک دیده بیان کرد ماجرای دلم
چه اعتبار بر این محرمی که من دارم؟ علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

همدمی تا دل ما را دهد آرام کجاست
محرمی تا ز من آرد به تو پیغام کجاست؟
حسرت بوسه زدن بر لب گرمی دارم 
لب یار ار ندهد دست ، لب جام کجاست؟
باده گلرنگ و چمن خرم و سبز و من و چنگ
هر دو در ناله که آن سرو گل اندام کجاست؟
طمع صبح ندارم ز شبه تیره ی هجر 
ماهتابی که بر آید ز لب بام کجاست؟
گر به روی تو برآشفت دلم دوش مرنج 
بحر را پیش مه چارده آرام کجاست؟
کام خسرو نشدی همچو تو شیرین « فرهاد»
در ره عشق نگر پخته کجا خام کجاست؟ علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ماییم و همین کنج خرابات و دمی خوش
گاهی به وفایی خوش و گه با ستمی خوش
یک روز به ویرانه­ی غم، شاد به یادی
یک روز به دامان چمن با صنمی خوش علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بعد از این دست من و دامن ماه دگری
من و سودای سر زلف سیاه دگری
چو تو پیمان وفا بشکنم و بنشینم
به امید نگهی، بر سر راه دگری
چشم خود فرش کنم، زیر کف پای دگر
خرمن خویش بسوزم به نگاه دگری... علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

مائیم چو تشنگان و دنیا چو سراب
در قلزم آرزو به مانند حباب
هشدار که عمر میرود از کف ما
نیمی به خیال و نیمی دیگر در خواب علی اشتری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در خدمت خلق بندگی ما را کُشت  
وز بهر دو نان دوندگی ما را کُشت 
هم محنت روزگار و هم منت خلق  
ای مرگ بیا که زندگی ما را کُشت علی اشتری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار عباس آزادمنش

چه میشد ساده و بیرنگ بودیم
همیشه با بدی در جنگ بودیم
فقط یک ذرّه آنهم لحظه ای را؛
برای هم کمی دل تنگ بودیم! عباس آزادمنش

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

پیامم را به هر وادی رسانید
به جمع ایل اجدادی رسانید
اگر از جور ظلمت جان سپردم
سلامم را به آزادی رسانید !  عباس آزادمنش

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گرفتی کاملا جای خدا را 
نداری ظاهرا این ادعا را!
برو زاهد که با جنّت فروشی
جهنم کرده ای دنیای ما را! عباس آزادمنش

 

تنم را با چه می باید بپوشم ؟
که از سرما و گرما در خروشم! 
بمیر ای هموطن از درد ، وقتی
برای لقمه ای نان تن فروشم! عباس آزادمنش

 

به یک باره قنوتم را به هم زد 
دلِ چون دشتِ لوتم را به هم زد 
کمی در فکر چشمانِ تو بودم؛
که شعر آمد سکوتم را به هم زد عباس آزادمنش

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تنش را وحشتِ زندان بگیرد 
به ناموسش دو قرص نان بگیرد
هر آنکس باعث بدبختیِ ماست
الهی درد بی درمان بگیرد! عباس آزادمنش

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در مذهب دل همیشه سر باید داد
جان در کفِ طوفان و خطر باید داد 
چون مرد شدی بدان که با حبِّ وطن
این جانِ عزیز و مختصر باید داد ! عباس آزادمنش

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دلم می گیرد از این بی نوایی
از این هنگامه ی بی در کجایی
بیا ای هموطن تا باز گردیم 
به دورانِ شکوه آریایی! عباس آزادمنش

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

نگذار جهان به کام تو سمّ بشود 
قلبت هدف هجوم ماتم بشود
خوش باش تو با جمع رفیقان خودت
چون پلک بهم زدی ،یکی کم بشود! عباس آزادمنش

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تا این دل من به دلبری پابند است 
عمرم همه در حسرت یک لبخند است
حالا که دلم تنگ شده می آیم :
ای عشق پلاک خانه ی تو چند است !؟ عباس آزادمنش

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در کشتن ما چه بی نظیری ،ای عشق
از جان بشر همیشه سیری،ای عشق
در طول جهان چه پیچ و خم هاست،ولی
تو گردنه های بد مسیری،ای عشق! عباس آزادمنش

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گویند دلت چرا پُر از وسوسه بود ؟
فکرت نه به درس جبر یا هندسه بود 
او در پیِ درس و دل من عاشق او
این راز تنفر من از مدرسه بود ! عباس آزادمنش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار صوفی عشقری

گلچین اشعار صوفی عشقری

دنیاست خوب و دنیا لیکن بقا ندارد
دارد چو بیوفایی یک آشنا ندارد
هرچیز در شکستن فریاد می برآرد
اما شکست دلها هرگز صدا ندارد
دانی چنار باخود آتش زند چه باعث
سرتابپای دست است, دست دعا ندارد
شخصیکه بینوا شد خانه بدوش گردد
در هر کجا که باشد بیچاره جا ندارد
هرچند دختر رز در میکده عروس است
افسوس دستُ پایش رنگ حنا ندارد
دلدارِ پرغرورم بسیار مستِ ناز است
چون سایه در پیش من, رو بر قفا ندارد
این حرف را به تکرار از هر کسی شنیدم
ظالم به روی دنیا ترس از خدا ندارد
با رهروئ بگفتم اینراه کدام راه است
گفتا که راه عشقست هیچ انتها ندارد
کرد هرکه را نشانه یکذره بج نگردد
دست قضا بعالم تیر خطا ندارد
فرزند ارجمندم گرچه قمارباز است
لیکن نماز خود را هرگز قضا ندارد
نزد طبیب رفتم خندیده اینچنین گفت
درد تو درد عشق است هرگز دوا ندارد
در صفحهء کتابی دیدم نوشته این بود
صد بار اگر بمیرد عاشق فنا ندارد
یارب تو کن حفاظت پامانده عشقری را
بر دشت حیرت آباد پشتُ پناه ندارد
افتاده‌ عشقری را بالای خاک دیدم
گفتم به این ادیبی یک بوریا ندارد صوفی عشقری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عشق میخواهد بحدی پاس دلبر داشتن
کز ادب دور است بر رویش مژه برداشتن
بی جگر در بیشه های عشق نگذاری قدم
در نیستان بایدت خوی غضنفر داشتن
با پلاس کهنه میسازو خدارا یاد کن
رنجها دارد قبای مشک و زعفر داشتن
یکدمی  از خواب گاه مرگ خود هم یاد کن
تابکی از ابره و کمخاب بستر داشتن
چون نداری جرئت و مردانگی های مصاف
پس چه لازم در کمر شمشیر و خنجر داشتن
بر همه گردن کشان روی عالم لازم است
پاس کلبان در ساقی کوثر داشتن
عشقری داری حضور شاه مردان آرزو
آشنایی بایدت همراه قمبر داشتن صوفی عشقری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ز بازار محبت غم خریدم 
خریدم غم ولیکن کم خریدم
همین داغی که حالا بر دل ماست
ندانم از کدام عالم خریدم
عسل میجستم ‌از بازار هستی
عدم رخ داد جایش سم خریدم
ز عشق و عاشقی آگه نبودم
غم و درد ترا مبهم خریدم
نبودم واقف از آیینهء دل
که از جمشید جام جم خریدم
برای زخم ناسور دل خویش
ز مژگان کسی مرهم خریدم
محبت عشقری راحت ندارد
ز مجبوری متاع غم خریدم صوفی عشقری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در جهان گشتم گل بیخار نیست
هر کجا یاریست بی اغیار نیست
بهر مجنون استراحت تهمت است
در بیابان سایه دیوار نیست
آدمی با عقل و دانش آدم است
شخصیت با جامه و دستار نیست
شش جهت پر باشد از صنع خدا
دیدهء ما قابل دیدار نیست
بازوی حیدر بیاید در مصاف
دست هرکس باب ذ‌الفقار نیست... صوفی عشقری

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای ساربان ای ساربان، من همرهت همراستم
هرسو که میباشی روان،من همرهت همراستم
زاد سفر دارم بخود من بار دوشت نیستم
ترسم بود از سارقان،من همرهت همراستم
در بار بندی های تو شانه دهم از جان و دل
از من ترا نبود زیان،من همرهت همراستم
بیدرد و افسرده  نیم ، دارم بدل جوش و خروش 
بق بق زنم چون اشتران، من همرهت همراستم
دزدان اگر گیرند عنان، من میزنم همراه شان
دارم بخود تیغ و سنان، من همرهت همراستم
من شخص صاحب جرئتم ، بی دست و بی پا نیستم
باشم جوان پهلوان، من همرهت همراستم
با امر و با فرمان تو با کاروان خدمت کنم
نگریزم از بار گران، من همرهت همراستم
بر هر طرف گردی روان، سالاری درین کاروان
باشی چه مرد قهرمان، من همرهت همراستم
یارش ز روی دلبری ، با ناز گفت ای عشقری 
امروز سیر بوستان، من همرهت همراستم  صوفی عشقری

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

بی گفتگو به کلبه ام ای آشنا بیا 
بیگانه نیستی که بگویم بیا بیا 
در زندگی نیامدی روزی به پرسشم 
مُردم کنون به فاتحه ام بهر خدا بیا 
یک مو زیان به شوکت حسنت نمی رسد 
مُردم کنون به فاتحه ام بهر خدا بیا 
گر از پدر اجازه نداری به جای من 
پیشش بهانه کن ز ره سینما بیا 
در جای غیر چند روی سوختم مرو
امشب بسوی عشقری بینوا بـیا صوفی عشقری

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار محمد حسین صفای اصفهانی

امشب سر آن دارم کز خانه برون تازم 
این خانه هستی را از بیخ براندازم 
تن خانه گور آمد ، جان جیفه گورستان 
زین جیفه بپرهیزم این خانه بپردازم 
دیوانه ام و داند ، دیوانه به خود خواند 
او سلسله جنباند من عربده آغازم... 
در آتشم و راهی جز صبر نمی دانم 
هم گریم و هم خندم هم سوزم و هم سازم 
دل بستۀ سودایم این سلسله از پایم 
بردار که بگریزم بگذار که بگذارم...
من مورم و نشمارم بر باد سلیمان را 
در بادیۀ عشقش من از همه ممتازم 
راز ازلی مشکل پوشید توان از دل 
دل خواجۀ این منزل من محرم این رازم 
در قاف احد دارد سیمرغ صفا منزل 
زین شمع نمی بُرّد پروانۀ پروازم صفای اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

دل بردی از من به یغما ، ای تُرک ِ غارتگر من 
دیدی چه آوردی ای دوست ، از دست دل بر سر من 
عشق تو در دل نهان شد ، دل زار و تن ناتوان شد 
رفتی چو تیر و کمان شد ، از بار غم پیکر من
می سوزم از اشتیاقت ، در آتشم از فراقت 
کانون من سینه من ، سودای من آذر من 
بار غم عشق او را ، گردون نیارد تحمل 
چون می تواند کشیدن ، این پیکر لاغر من ؟
اول دلم را صفا داد ، آیینه ام را جلا داد 
آخر به باد فنا داد ، عشق تو خاکستر من صفای اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

تجلّی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
در این دیده در آیید و ببینید خدا را
خدا در دل سودا زدگانست بجویید
مجویید زمین را و مپویید سما را
گدایان در فقر و فناییم و گرفتیم
به پاداش سر و افسر سلطان بقا را
بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم
اگر دوست پسندید پسندیم بلا  را
طبیبان خداییم و به هر درد دوائیم
به جایی که بود درد فرستیم دوا را
مبندید در مرگ و ز مردن مگریزید
که ما باز نمودیم در دار شفا را
گدایان سلوکیم و شهنشاه ملوکیم
شهنشاه کند سلطنت فقر گدا را
حجاب رخ مقصود من و ما شمایید
شمایید مبینید من و ما و شما را
«صفا» را نتوان دید که در خانه ی فقرست
در این خانه بیایید و ببینید صفا را صفای اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

چنین شنیدم که لطف یزدان به روی جوینده در نبندد
دری که بگشاید از حقیقت بر اهل عرفان دگر نبندد
چنین شنیدم که هر که شبها نظر ز فیض سحر نبندد
ملک ز کارش گره گشاید فلک به کینش کمر نبندد
دلی که باشد به صبح خیزان عجب نباشد اگر که هر دم
دعای خود را به کوی جانان به بال مرغ سحر نبندد
اگر خیالش به دل نیاید سخن نگویم چنان که طوطی
جمال آیینه تا نبیند سخن نگوید خبر نبندد
ز تیر آه چو ما فقیران شود مشبّک اگر که شبها
فلک ز انجم زره نپوشد قمر زهاله سپر نبندد
بر شهیدان کوی عشقش به سرخ رویی علم نگردد
به رنگ لاله کسی که داغ غمش به لخت جگر نبندد
کجا تواند کسی درین ره دم از مقامات عاشقی زد
هر آن که نالد به ناله نی چو نی به صد جا کمر نبندد صفای اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

گــوینـد روی یــار به کس آشکــار نیست
در چشم من که هیچ بجـز روی یـار نیست
گــوینـد در بهـــار دمــد گــــل ولــی مــرا
گلهـاست در نظـر که یکی در بهـار نیست
خارست و گل، بهر چمن و سیـنه مراست
گلهـای دسته دسته که در دسـت خار نیست
ویرانه پیکــری کــه نبــاشد خـــراب درد
بیچاره سیـنه ای که به عشقش دچار نیست
بی بـوس و بی کنــار بود یــار، یــار من
در سینه است ، حاجت بوس و کنار نیست
از شـش جهــت گرفتـه سـر راه سیــر ما
ما را ز دست عشـق تـو، پـای فرار نیست صفای اصفهانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

مـن پـر کـاه و غـم عشـق همسنگ کوه گران شد
در زیـــر ایـــن بــار انــدوه ای دل مگــر میتوان شد
ره بردم از دل بکویش دل بستم از جان بمویش
عشـق مــن و حســن رویـش افســانه و داســتان شد
در کویم آن ماه سر مست آمد سر زلف بر دست
بنشاند و بنشست و برخاست گفتی که آخر زمان شد
ای دل غم عشق دیدی جان دادی و غم خریدی 
کفر وگل و جهل و جسمت دین ودل وعقل وجان شد صفای اصفهانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

طاعت عشق ثوابی ست، که مقبول خداست
سر بی عشق، به تن بار گناهی ست عجیب صفای اصفهانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار صائب تبریزی

گلچین اشعار صائب تبریزی

گر محتسب شکست خم میفروش را
دست دعای باده پرستان شکسته نیست صائب تبریزی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق
ابروی قبله را خبری از اشاره نیست صائب تبریزی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

حضور خاطر اگر در نماز معتبرست
امید ما به نماز نکرده بیشترست صائب تبریزی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

از حادثه لرزند به خود قصر نشینان
ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم صائب تبریزی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای گل شوخ که مغرور بهاران شده‌ای
خبرت نیست که در پی چه خزانی داری صائب تبریزی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

دلم به پاکی دامان غنچه می‌لرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها صائب تبریزی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد صائب تبریزی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است
پوشیده است پست و بلند زمین در آب صائب تبریزی

 

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع
کاش در زندگی از خاک مرا بر می‌داشت صائب تبریزی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

طومار زندگی را، طی می‌کند به یک شب
از شمع یاد گیرید، آداب زندگانی صائب تبریزی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 نیست پروا تلخکامان را ز تلخی های عشق
آب دریا در مذاق ماهی دریا خوش است صائب تبریزی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عیش امروز علاج غم فردا نکند
مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح  صائب تبریزی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت