شعر عارفانه،شعر کوتاه عاشقانه،شعر نو کوتاه احساسی،شعر نو کوتاه فلسفی،شعر کوتاه عاشقانه جدید،شعر کوتاه دلتنگی،شعرهای عاشقانه زیبا،شعر کوتاه زیبا

۱۷۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار عرفانی» ثبت شده است

گلچین اشعار هنری لانگ فلو

گلچین اشعار هنری لانگ فلو

هان ! در این جهان هراس به دل راه مده 
بزودی خواهی دریافت ، چه بزرگ مرتبه است ،رنج کشیدن و قویدل بودن .
چون مادر مشتاقی که در انتهای روز،
دست کودک خود را میگیرد و او را به بستر می برد 
و کودک ،نیمی به رضا و نیمی به نا خشنودی به همراه او می رود 
و باز یچه های شکسته خود را بر زمین به جای می نهد 
در حالی که از میان در گشوده هنوز بر آن ها چشم دوخته 
نه یکسره مطمئن و نه یکسره آسوده خاطر 
از گفته مادر که به او وعده بازیچه های دیگر می دهد 
که هر چند ممکن است با شکوهتر باشند 
اما شاید او را خوشتر نیایند
بدینگونه است رفتار طبیعت با ما 
بازیچه های ما را یک یک از ما می رباید و دست ما را می گیرد 
و با چنان نرمی ما را به آرامگاه خود می برد 
که بدشواری می توان دانست  که  مایل به رفتن هستیم یا نه 
زیرا چنان خواب آلوده ایم که نمی فهمیم 
که ناشناخته ها از شناخته ها تا چه پایه برترند لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

زمانی که روحیه ی شما سست می شود و ناامید می گردید
 به یاد آورید: پایین تر جزر است که مد را ایجاد می کند لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

مرا دیگر یارای ایستادگی نیست ، ولی تسلیم نخواهم شد 
این رزمی نیست که در آن کم دلان تیغ بر کشند 
در این جا مغلوب ، فاتح میدان است . لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

از بهار عشق و جوانی بهره بگیر 
باقی را هر چه هست به فرشته ی نیکوکاری واگذار؛
چرا که زمان به زودی این حقیقت را به تو خواهد آموخت که 
در لانه ی سال پیش
مرغان بجای نمانده اند لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در آوردگاه پهناور دنیا
در اردوی زندگی 
چون گوسفندانی مباش که بی اراده رانده می شوند
قهرمانی باش در تکاپو لانگ فلو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

دلهای خانه نشین خوشبخت ترند
زیرا دلهای آواره نمی دانند به کجا می روند
گرانبارند از تشویش و گرانبارند از اندیشه لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

اگر ذهن
که بر بدن فرماندهی می‌کند
به گونه ای خود را فراموش کند که انگار بر برده‌ی خود لگد می‌زند
برده که هرگز آن اندازه سخاوتمند نیست که بتواند آسیب و خستگی را ببخشد
شورش می‌کند و ستمگر را در هم می‌کوبد لانگ فلو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آرام باش ای دل غمگین! 
از شِکوه بس کن؛
پشت ابرها هنوز خورشید می درخشد؛ 
سرنوشت تو همان است که دیگران دارند. 
در هر زندگی باید بارانهایی فرو ریزد و برخی روزها تیره و حزن انگیز باشند لانگ فلو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای دلهای کوچک که سخت تب آلود و ناشکیبا می تپید و می زنید 
با آرزوهایی سخت نیرومند و بی انتها 
قلب من که زمانی بس دراز از هیجانها درخشیده و افروخته مانده
اکنون به خاکستر بدل شده 
و آتشهای خود را می پوشاند و پنهان می کند لانگ فلو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به آینده
هرچند شیرین و دلپسند
اعتماد مکن؛
بگذار گذشته‌ی از دست رفته
به خاک سپرده شود؛ عمل کن
عمل در زمان زنده‌ی حال لانگ فلو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به آینده دل مبند
هر چند نویدبخش! 
بگذار تا گذشته ی معدوم نعش خود را به خاک سپارد!
کار کن، کار در زمان حال که نقد است؛ 
با دل امیدوار و توکل به کردگار لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در خانه بمان قلب من و استراحت کن
قلبهای حافظ خانواده
خوشبختترینند لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چه شکوهی دارد این جهان
در چشم کسی که با دلی آرزومند 
زیر آسمان پر جبروت و درخشان به پیش می رود لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

کسی که برای خود احترام قایل است
از گزند دیگران در امان است.
او کتی را بر تن دارد که کسی را یارای پاره کردن آن نیست لانگ فلو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

دلهای ما گرچه مردانه و دلیراند
با اینهمه 
چون طبل های گلو گرفته ای آهنگهای عزا را در راه گورستان می نوازند لانگ فلو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

‏ای گور! آنها را برگیر، و بگذار 
تا در سینه‌ی تنگ تو آرام گیرند 
‏جامه‌های عاریتی هستند که روح به دور افکنده 
و تنها برای ما گرامی‌اند! لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

ای ابدیّت بزرگ آنها را برگیر! 
‏زندگی کوتاه ما تندبادی بیش نیست 
که شاخه‌های درخت تو را خم می‌کند 
و شکوفه‌های آن را بر خاک می‌پراکند! لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

به دشواری می توان دانست که مایل به رفتن هستیم یا نه
زیرا چنان خواب آلوده ایم که نمی فهمیم ناشناخته ها
از شناخته ها تا چه پایه برتر هستند. لانگ فلو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

‏ای مرگ! برگیر و با خود ببر
‏آنچه را که می‌توانی از آنِ خود بشماری! 
‏آنچه از آن تست همان تصویری است که بر این خاک نقش شده. 
همین و بس! لانگ فلو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار گوته

گلچین اشعار گوته

دیگر بر کاغذ ابریشمین اشعار موزون نمی نویسم
و آنها را در قاب زرین نمی گیرم
زیرا
دیرگاهی است نغمه های جانسوز خویش را
بر خاک بیابان می نویسم
تا با دست باد به هر سو پراکنده شود
ولی اگر باد خط مرا با خود ببرد
روح سخنم را که بوی عشق می دهد 
جایی نتواند بُرد
روزی می رسد که دلداده ای از این سرزمین بگذرد
و چون پا بر این خاک نهد 
سراپا بلرزد و به خویش بگوید
پیش از من در اینجا عاشقی به یاد معشوقه
ناله سر داده
شاید مجنون به هوای لیلی نالیده
یا فرهاد در اینجا سر در خاک برده است
هر که هست
از خاکش بوی عشق برمیخیزد
و تربتش پیام وفا می دهد
تو نیز که بر بستر نرم آرمیده ای
وقتی که سخن آتشینم را از زبان نسیم صبا می شنوی
سراپا مرتعش خواهی شد و به خود خواهی گفت:
یارم برای من پیام عشق فرستاده
تو هم ای باد صبا 
پیام مهر مرا به او برسان گوته

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

دلدار من
اگر بخواهی بی دریغ بلخ و بخارا و سمرقند را 
به خال هندویت خواهم بخشید
اما پیش از آن از امپراطور بپرس
بدین بخشش راضی است یا نه
زیرا امپراطور که بسی بزرگتر و عاقلتر از من و توست
از راز عشق ورزیدن خبر ندارد!
آری
ای پادشاه!
میدانم که به این بخشش ها رضا نخواهی داد
زیرا تاج بخشی فقط از گدایان کوی عشق ساخته است گوته

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

هنگامی که خورشید فروزان عاشقانه 
به ابر بهاری چشمک می زند و به او دست زناشویی می دهد
در آسمان رنگین کمانی زیبا پدید می آید 
اما در آسمان مه آلود
آنرا بجز رنگ سپید نمی توان دید
ای پیر زنده دل
از گذشت عمر افسرده مشو
هر چند زمانه نیز موی تو را سپید کرده
اما هنوز نیروی عشق که زاینده جوانی است
از دلت بیرون نرفته است گوته

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عاشقان یکدل
در تاریکی شب نیز راه کوی یار را گم نمی کنند
کاش لیلی و مجنون زنده می شدند
تا من راه عشق را به آنان دهم... گوته

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

نفرین برهر آنچه که روح آدمی را 
با جذبه و جادو به سوی خویش می کشد 
و او را در این ماتم کده 
با نیروهای اغوا و فریب در بند می کشد.
فراتر از همه نفرین بر اندیشه های والا
که جان خویشتن را با آن ها اسیر می سازد 
نفرین بر فریبندگی خیالات 
که باری اند بر دوش خرد!
نفرین بر هر آنچه در رویاها بر ما وارد می شوند 
به هیات فریب کار شهرت به هیات نام دارندگی 
نفرین بر هر آنچه که تملک اش 
مثال تملک بر همسر و فرزند و خدم و حشم می فریبدمان .
نفرین بر دارایی که با گنجینه هایش 
به اعمال بی پروایانه تهییج مان می سازد
با فریبی که در نشاطی به باطل 
مخده های آسایش را برایمان فراهم می سازد.
نفرین برآن مرحمت بالای عشق!... گوته

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ما را به این زمین ِ خسته می آوری
رهایمان می کنی تا خود را به گناه بیالاییم
آن گاه می گذاری پشیمانی بکشیم
یک آن لغزش و یک عمر اندوه... گوته

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

مردمان جهان از خُرد تا بزرگ
تارهای سست از آرزوهای گران بر گِرد خویش می تنند
و خود
عنکبوت وار میان آن جای میگیرند
ناگهان ضربت جادویی این تارهای سست را از هم می گسلد
آنگاه همه فغان برمی آورند که کاخی آراسته به دست ستم ویران شده است گوته

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

در خاموشی شب
بلبل بانگ برداشت و آواز شبانه اش به عرش خداوند رسید
خدا نغمه بلبل را شنید و به پاداش آن
در قفسی زرینش کرد و به او روح نام داد
از آن پس
مرغ روح در قفس تن زندانی است
ولی همچنان گاه و بیگاه نوای دلپذیرش را سر میدهد گوته

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار گروس عبدالملکیان

دریای بزرگ دور 
یا گودال کوچک آب 
فرقی نمی کند 
زلال که باشی 
آسمان در توست گروس عبدالملکیان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

دختران شهر 
به روستا فکر می کنند 
دختران روستا 
در آرزوی شهر می میرند 
مردان کوچک 
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند 
مردان بزرگ 
در آرزوی آرامش مردان کوچک 
می میرند 
کدام پل 
در کجای جهان 
شکسته است 
که هیچکس به خانه اش نمی رسد  گروس عبدالملکیان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ما 
کاشفان کوچه‌ی بن‌بستیم
حرف‌های خسته‌ام داریم
این بار
پیامبری بفرست
که تنها گوش کند گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

پرواز هم دیگر رویای این پرنده نبود
دانه دانه پرهایش را چید
تا بر این بالش خواب دیگری ببیند! گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گرگ، شنگول را خورده است
گرگ
منگول را تکه تکه می کند
بلند شو پسرم!
این قصه برای نخوابیدن است گروس عبدالملکیان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به شانه‏ام زدی
که تنهایی‏ام را تکانده باشی 
به چه دل خوش کرده‏ای؟!
تکاندن برف
از شانه‏های آدم‏برفی؟ گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان  

می خواستم بمانم
رفتم
می خواستم بروم
ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم
من بودم
که نبودم... گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

درخت که می شوم
تو پائیزی !
کشتی که می شوم
تو بی نهایت طوفانها !
تفنگت را بردار 
و راحت حرفت را بزن! گروس عبدالملکیان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ندیده ای؟!
همان انگشت که ماه را نشان می داد
ماشه را کشید... گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

گفتی دوستت دارم 
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.... گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چه فرقی می کند 
من عاشق تو باشم 
یا تو عاشق من 
چه فرقی می کند 
رنگین کمان 
از کدام سمت آسمان 
آغاز می شود گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

هر نتی که از عشق بگوید
زیباست
حالا
سمفونی پنجم بتهوون باشد
یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست گروس عبدالملکیان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

دروغ دیواری است
که هر روز صبح آجرهایش را می چینی
بنای بی حواس من!
در را فراموش کرده ای گروس عبدالملکیان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

زنبورها را مجبور کرده ایم
از گل های سمی عسل بیاورند
و گنجشکی که سال ها
بر سیم برق نشسته
از شاخه درخت می ترسد... گروس عبدالملکیان

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

فراموش کن 
مسلسل را 
مرگ را 
و به ماجرای زنبوری بیاندیش 
که در میانه ی میدان مین
به جستجوی شاخه گلی ست گروس عبدالملکیان

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

موسیقی عجیبی ست مرگ. 
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی 
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند گروس عبدالملکیان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار کبیر ، عارف هندی

خدا را جست وجو کردم، 
در کنایس یهود، 
و در جانب دیوار غربی. 
در کلیساهای نصرانی، 
بر روی صلیب، 
در پی او می گشتم. 
به پرستشگاه‌های هندیان سرکشیدم. 
به مسجد رفتم، 
به کعبه در معبد او را جست وجو کردم. 
و در مراسم و قربانی ها. 
در نماز و یوگا، خدا را طلبیدم. 
تا این که ندای خدا را شنیدم که به من می‌گفت: 
ای بنده من! کجا را جست وجو می کنی؟ 
من کنار تو هستم. 
اگر تو جوینده حقیقی باشی، 
مرا می بینی مرا در لحظه‌ای از زمان دیدار خواهی کرد... کبیر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

آیا ذهن بزرگتر است از
آنجه ذهن را ذهنیت بخشیده؟
آیا براهما بزرگتر است
آنچه او از او برخاسته؟...
من پاک گیج شده ام
آیا معبد بزرگتر است از
آنکه او به خداوند خدمت می کند؟ کبیر

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

به باغ گل نرو، از آنجا که باغی از گل در درون داری
بر هزار گلبرگ نیلوفر آبی بنشین
و نگه کن زیبایی را که اندرون داری کبیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

کجا در جستجوی من هستید ؟ من همراه شمایم
نه در زیارت، نه در تمثال ها و نه حتی در چله نشینی،
نه در معبد، نه در مسجد، نه در کعبه و نه در کایلاش،
من با شمایم ای انسان ها، من با شمایم.
نه در نیایش و نه در مراقبه و نه حتی در روزه و ریاضت،
نه در گوشه نشینی ، نه در نیروی حیات و نه در جسم،
و نه حتی در فضای لایتناهی،
نه در رحم مادر طبیعت و نه در نَفَس حیاتی،
از سر صدق بجویید و در لحظه ای بیابید
کبیر می گوید، با دقت گوش فرا ده؛
آنجا که ایمان شماست، من همانجایم. کبیر

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من نوای فلوتش را می‌شنوم
خود را سرکوب کردن نمی‌دانم.
گرچه بهار نیست  گل می‌شکفد
و زنبور دعوتش را می‌پذیرد.
آسمان می‌غرد و برق می‌زند
و امواج در قلبم غلیان می‌کنند.
باران می‌زند
و قلبم آفریدگار را می‌طلبد.
قلب من به مرزی رسیده است که از آن
ترنم جهان بر می‌خیزدو فرو می‌نشیتد:
آنجا که بیرق‌هایی پنهان در آسمان به اهتزاز آمده اند
کبیر می‌گوید:
“قلب من می‌میرد
اگرچه همیشه زنده است” کبیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلچین اشعار کارو دردریان

گلچین اشعار کارو دردریان

شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم

در آن یک شب خدایی من عجایب کارها کردم

جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی

ز خاک عالم کهنه جهانی نو بنا کردم

کشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را

سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم

خدا را بنده خود کرده خود گشتم خدای او

خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم

میان آب شستم سهر به سهر برنامه پیشین

هر آن چیزی که از اول بود نابود و فنا کردم

نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو را معدوم

کشیدم پیش نقد و نسیه، بازی را رها کردم

نمازو روزه را تعطیل کردم، کعبه را بستم

وثاق بندگی را از ریاکاری جدا کردم

امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب

خدایی بر زمین و بر زمان بی کدخدا کردم

نکردم خلق ، ملا و فقید و زاهد و صوفی

نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم

شدم خود عهده دار پیشوایی در هم عالم

به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم

بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم

خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم

نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال

نه کس را مفتخواه و هرزه و لات و گدا کردم

نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران

به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم

ندادم فرصت مردم فریبی بر عباپوشان

نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم

به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر

میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم

مقدر داشتم خالی ز منت، رزق مردم را

نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم

نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد

به مشتی بندگان آْبرومند اکتفا کردم

هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد

نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم

به جای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک

قلوب مردمان را مرکز مهر و  وفا کردم

سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم

دگر قانون استثمار را زیر پا کردم

رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم

سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم

نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت

نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم

نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم

نه بر یک آبرومندی دوصد ظلم و جفا کردم

نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری

گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم

به جای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت

گره از کارهای مردم غم دیده وا کردم

به جای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون

به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم

جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض

تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم

نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول

نکردم خلق شیطان را عجب کاری به جا کردم

چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد

نشستم فکر کار انتها را ابتدا کردم

نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم

خلاصه هرچه کردم خدمت و مهر و صفا کردم

زمن سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن

چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها کرد

سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار

خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم

شدم بار دگر یک بنده درگاه او گفتم

خداوندا نفهمیدم خطا کردم .

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

الا، ای رهگذر! منگر چنین بیگانه بر گورم
چه می‌خواهی؟ چه می‌جویی، در این کاشانهٔ عورم؟
چه سان گویم؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم؟
از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن
نمی‌دانی! چه می‌دانی، که آخر چیست منظورم
تن من لاشهٔ فقر است و من زندانی زورم
کجا می‌خواستم مردن!؟ حقیقت کرد مجبورم
چه شب‌ها تا سحر عریان، به سوز فقر لرزیدم
چه ساعت‌ها که سرگردان، به ساز مرگ رقصیدم
از این دوران آفت زا، چه آفت‌ها که من دیدم... کارو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ
وقتی که فشردمش به آغوشم تنگ
لرزید دلش، شکست و نالید که: آخ...
ای شیشه چه می‌کنی تو در بستر سنگ؟ کارو

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

باز باران بی ترانه
باز باران با تمام بی کسی‌های شبانه
می‌خورد بر مرد تنها
می‌چکد بر فرش خانه
باز می‌آید صدای چک چک غم
باز ماتم
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی‌دانم، نمی‌فهمم
کجای قطره‌های بی کسی زیباست؟
نمی‌فهمم، چرا مردم نمی‌فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می‌لرزد
کجای ذلتش زیباست؟
نمی‌فهمم
کجای اشک یک بابا
که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران
به روی همسر و پروانه‌های مرده‌اش آرام باریده
کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟
نمی‌دانم
نمی‌دانم چرا مردم نمی‌دانند
که باران عشق تنها نیست
صدای ممتدش در امتداد رنج این دل‌هاست
کجای مرگ ما زیباست؟
نمی‌فهمم
یاد آرم روز باران را
یاد آرم مادرم در کنج باران مُرد
کودکی ده ساله بودم
می‌دویدم زیر باران، از برای نان
مادرم افتاد
مادرم در کوچه‌های پست شهر آرام جان می‌داد
فقط من بودم و باران و گل‌های خیابان بود
نمی‌دانم
کجای این لجن زیباست؟
بشنو از من، کودک من
پیش چشم مرد فردا
که باران هست زیبا، از برای مردم زیبای بالادست
و آن باران که عشق دارد، فقط جاری ست بر عاشقان مست
و باران من و تو درد و غم دارد...  کارو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

شبی مست رفتم اندر ویرانه‌ای
ناگهان چشمم بی افتاد اندر خانه‌ای
نرم نرمک پیش رفتم در کنار پنجره
تا که دیدم صحنهٔ دیوانه‌ای
پیرمردی کور و فلج در گوشه‌ای
مادری مات و پریشان همچنان پروانه‌ای
پسرک از سوز سرما می زند دندان به هم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه‌ای
پس از آن سوگند خوردم مست نروم بر در خانه‌ای
تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه‌ای کارو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

نابود کنید ، یاءس را در دلِ خویش
کین ظلمتِ دردگستر ِ زار پریش
محکوم به مرگ جاودانی است .. بلی
شب خاک به سر زند ، چو روز آید پیش کارو

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

تا روح بشر به چنگ زر، زندانی ست
شاگردی مرگ پیشه‌ای انسانی است
جان از ته دل،‌ طالب مرگ است... دریغ
در هیچ کجا ‌برای مردن جا نیست؟ کارو

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عضویت