سخنان فرناندو پسوا - سخنان بزرگان
سخنان فرناندو پسوا - سخنان بزرگان
سخنان فرناندو پسوا - سخنان بزرگان
اگر قلب توان تفکر می داشت از تپیدن باز می ایستاد. فرناندو پسوا
وظیفه ی کشتی، دریانوردی نیست، ورود به بندر است. فرناندو پسوا
همه به یکدیگر عشق می ورزیم و دروغ، بوسه ای است که با یکدیگر رد و بدل می کنیم. فرناندو پسوا
اگر هر کسی فقط فکر کند که برای پیروزی به چه چیز نیاز دارد، پیروز می شود. فرناندو پسوا
آنچه که متفاوت مان می کند نیرویی است که با آن بتوانیم نقشه ها و رویاهای خود را عملی سازیم. فرناندو پسوا
شب برای همه از راه خواهد رسید. فرناندو پسوا
مایه ی خوشبختی انسانیت است که هر انسانی فقط آنی هست که هست. فرناندو پسوا
برای اینکه بتوانم احساسی را که حس می کنم به دیگری بدهم، ناگزیرم احساس خود را به زبان او برگردانم. فرناندو پسوا
ریاضی دان های بزرگی وجود دارند که در تمرین جمع ساده اشتباه می کنند. این رفتار دلیل بر بی دقتی است و برای هر کسی می تواند پیش بیاید. فرناندو پسوا
امید برای کسانی وجود دارد که از آرزو برخوردارند و عشق برای کسانی وجود دارد که برایشان دادن به معنای گرفتن است. فرناندو پسوا
خود را بیان کردن همیشه به معنای خطا رفتن است. همواره بر خود آگاه باش؛ خود را بیان کردن برای تو مفهومی جز دروغ گفتن ندارد. فرناندو پسوا
به چنگ آوردن چیزی که نتوان به چنگ آورد، هنر است. فرناندو پسوا
هر پاییزی که از راه می رسد، به آخرین پاییزی که تجربه خواهیم کرد نزدیک است. فرناندو پسوا
کسی که چشم های مرا ببندد نابینایم نمی کند، مانع از دیدنم می شود. فرناندو پسوا
هنر ما را به گونه ای رویایی از درد هستی رها می سازد. فرناندو پسوا
کسی که هرگز تحت فشار نزیسته باشد، آزادی را لمس نمی کند. فرناندو پسوا
زندگی یعنی چیزی از خود ندانستن، از خود کم دانستن، یعنی اندیشیدن، به خود آگاه بودن، آن هم ناگهانی مثل این لحظه ی آرام، یعنی یکباره مفهوم وحدت درون و واژه ی جادویی روان را یافتن. فرناندو پسوا
ما باید سرنوشت خود را مثل اندام مان بشوییم و شیوه ی زندگی مان را مانند لباس هایمان عوض کنیم. فرناندو پسوا
این قاعده ی زندگی است که می توانیم از همه ی مردم بیاموزیم و باید بیاموزیم. فرناندو پسوا
رویاها همواره رویا می مانند. پس نیازی نیست که لمس شان کنی. اگر رویای خود را لمس کنی خواهد مرد. فرناندو پسوا
ما تنها دارنده ی ادراک شخص خود هستیم و باید از این پس، بر آن و نه بر آنچه که می بینیم واقعیت زندگی مان را بنا کنیم. فرناندو پسوا
زندگی بیش تر با یاد سرما ناآرام است تا با خود سرما. فرناندو پسوا
دانش ما کُره ای است که هرچه گسترش می یابد، به همان نسبت درمی یابیم که کدام چیزها را نمی دانیم. فرناندو پسوا
آینه ای وجود ندارد که بتواند ما را به خود ما به هیات موجودی خارجی نشان دهد، چرا که آینه ای نیست که بتواند ما را از درونمان بیرون بکشد. پس روانی دیگر و نظمی دیگر برای نگریستن و اندیشیدن دیگر لازم است. فرناندو پسوا
هرگونه تغییر در برنامه ی روزمره، روح انسان را آکنده از شادابی می کند. فرناندو پسوا
چه بر سر افسر ستاد ارتش می آمد اگر می اندیشید که هر حرکت او، برای هزار خانواده تیرگی به ارمغان می آورد و قلب سه هزار نفر را رنجور می سازد؟ این جهان چه می شد اگر ما انسان تر می بودیم؟ فرناندو پسوا
زندگی در نگاه من به مهمانخانه ای می ماند که باید در آن استراحت کنیم تا کالسکه ی غرقاب از راه برسد. فرناندو پسوا
مرگ،رهایی است؛ چرا که مردن یعنی به هیچ کس دیگر نیاز نداشتن. فرناندو پسوا
شاعر و نویسنده پرتغالی
مطلب تصادفی:
سخنان زیبا و کوتاه فردوسی- سخنان بزرگان
دانایی توانایی به بار می آورد ، و دانش دل کهن سالان را جوان می سازد . فردوسی
گوش شنونده همیشه در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است . فردوسی
خرد برترین هدیه الهی است . فردوسی
خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست . فردوسی
کسی که خرد ندارد همواره از کرده های خویش پشیمان و در رنج است . فردوسی
بی خردی اسارت بدنبال دارد .و خرد موجب آزادی و رهایی است . فردوسی
خرد مانند چشم هستی و جان آدمی است و اگر آن نباشد چگونه جهان را به درستی خواهی گذراند . فردوسی
اولین مرحله شناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان سه نگهبان اویند که لاجرم هر چه نیکی و شر است از همین سه ریشه می گیرد .و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند باید که به سخن دانندگان راه جست و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد . فردوسی
خداوند درهای هنر را بر روی دانایان دادگر گشوده است . فردوسی
کسی به فرجام زندگی آگاه نیست ، خداوند هم نیازی به عبادت بنده ندارد . فردوسی
دانش ارزش آن را دارد که به خاطر آن رنج ها بکشی . فردوسی
به این زمین گرد که بسرعت می گردد بنگر که درمان ما در آن است و درد ما نیز ، نگاه کن و ببین که نه گردش زمانه آن را می فرساید و نه رنج و بهبودی حال بشر آن را به آتش می کشد ، نه آرام می شود و نه همچون ما تباهی می پذیرد . فردوسی
روح و روان و دل جهان روشن است و زمین را بی دریغ روشن می سازد خورشید از خاور برخاسته بسوی باختر که مسیری درست و بی نظیر است ای آنکه همچون آفتاب لبریز از نور و خردی تو را چه شده است که بر من نمی تابی ؟!! . فردوسی
چراغ مایه دفع تاریکی است ، بدی جوهر تاریکی در زندگی آدمی است ، که از آن دوری باید جست . فردوسی
بی خردی است، که بگویم کسی بدی را بی بهانه (دلیل )انجام می دهد . فردوسی
رنج منتهی به گنج را کسی خریدار نیست . فردوسی
اگر برای انجام کاری بزرگ ، زمان نداری .بهتر است بی درنگ آن را به دیگران بسپاری . فردوسی
کتاب زندگی گذشتگان ، جان تاریک را روشنی می بخشد . فردوسی
این جهان سراسر افسانه است جز نیکی و بدی چیزی باقی نیست . فردوسی
فرمان ایزد به جهانداران داد و دهش است . فردوسی
کسی که به آبادانی می کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند .فردوسی
آنکه آفریننده و با فر است در این جهان رنج های بسیار خواهد خورد . فردوسی
از بزرگان تنها رنجهاست که باقی می ماند . فردوسی
جایگاه پرستش گران کوهستان است . فردوسی
آزادگان را کاهلی ، بنده می سازد . فردوسی
فرمانرویانی که گوش به فرمان مردم دارند در زندگی جز رامش و آوای نوش نخواهند شنید .فردوسی
کسی که بر جایگاه خویش منم زد بخت از وی روی بر خواهد تافت . فردوسی
خسروی بزرگتر ، بندگی بیشتر می خواهد . فردوسی
ابلیس مانند نیکخواهان پیش می آید ، ابتدا عهد و پیمان می گیرد ، سپس راز می گوید .فردوسی
آنگاه که هنر خوار می گردد جادو ارجمند می شود . فردوسی
دیوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند راز گفت . فردوسی
جز مرگ را ، هیچ کسی از مادر نزاد . فردوسی
مطلب تصادفی:
سخنان فردریش نیچه - سخنان بزرگان
دشمنان خود را دوست بدارید ، زیرا بهترین جنبه های شما را به نمایش میگذارند. فردریش نیچه
سیاستمدار انسانها را به دو دسته تقسیم میکند: ابزار و دشمن. یعنی فقط یک طبقه را میشناسند و آن هم دشمن است. فردریش نیچه
بلند پروازی من آنست که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید .فردریش نیچه
با دیگران بودن آلودگی می آورد. فردریش نیچه
رفاقت هست ،ای کاش دوستی نیز باشد! فردریش نیچه
باید در تضادهای دوگانه شک کرد. از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است. فردریش نیچه
نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم ، احکام نادرست برای زندگی بشری ضروری است و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی است. فردریش نیچه
حرف کسانی که می گویند عشق بری از خودخواهی ست خنده دار است زیرا همه چیز طبق خواست قدرت ما است. فردریش نیچه
آنچه برای یک نفر سزاوار است نمی توان گفت برای فرد دیگر هم سزاوار است. به عنوان مثال انکار نفس و افتادگی سزاوار یک فرمانده نیست و برایش فضیلت محسوب نمی شود. حکم یکسان صادر کردن برای همه غیر اخلاقی ست. فردریش نیچه
آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند . فردریش نیچه
فرد خلوت نشین می گوید که واقعیت در کتاب های نیست و فیلسوف آن را پنهان می کند. فرد والا از فهمیده شدن توسط دیگران در هراس است نه از بد فهمیده شدن چون می داند که کسانی که او را بفهمند به سرنوشت او یعنی رنج کشیدن در دنیا دچار خواهند شد. فردریش نیچه
از شادکامی دیوانه گشتن به از ناکامی! فردریش نیچه
همه به چیزی دلبستگی دارند و افراد والاتر به چیزهای والاتر اما افراد فرومایه فکر می کنند که افراد والاتر به چیزی دلبستگی ندارند و ظاهربینی افراد فرومایه از سطحی نگری و ریاکاری آنهاست و برپایه هیچ شناخت اخلاقی نیست. فردریش نیچه
با رنج عمیق درونی آدمی از دیگران جدا می شود و والا می شود. فردریش نیچه
انسان های آزاده دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند. فردریش نیچه
کسانی که در خود احساس حقارت می کنند به دیگران رحم می کنند اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند! یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است. فردریش نیچه
لذت بیرحمی در دیدن رنج دیگران است اما فردی که بیرحم است این بیرحمی گریبانگیر خودش هم می شود و به ایشان نیز آزار خواهد رسید. فردریش نیچه
کسانی که مردم از آنها به صاحبان اخلاق یاد می کنند اگر ما اشتباهشان را ببینیم از ما به بدی یاد خواهند کرد حتی اگر دوست ما باشند. فردریش نیچه
دروغ باد مارا هر حقیقتی که با آن خنده ای نکرده ایم !فردریش نیچه
اختلاف طبقاتی از ضروریات جامعه است چون عامل اشتیاق به پرورش حالت های والاتر کمیاب تر دورتر و عامل چیرگی بر نفس می شود. فردریش نیچه
هر اخلاق و دستور اخلاقی طبیعت بردگی و حماقت را پرورش می دهد زیرا روح را با انضباط تحمیلی خود خفه و نابود می کند. فردریش نیچه
یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست.سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است. فردریش نیچه
کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است. فردریش نیچه
دانستن و از مسئولیت فروگذار نکردن و آن را به دیگران محول نکردن از نشانه های والا بودن است. فردریش نیچه
آنچه والا بودن یک فرد را ثابت می کند کرده های او نیست چون بیخ و بن آنها معلوم نیست و معانی مختلف دارند بلکه ایمان اوست. فردریش نیچه
مرد خواهان حقیقت است اما زن موجودی سحطی نگر می باشد. فردریش نیچه
پاکی نفس جدایی می آورد. فردریش نیچه
انسان نمی تواند از غرایز خود فرار کند ، وقتی از خطر جانی دور شود دوباره به غرایزش برمی گردد. فردریش نیچه
نسبت به فرد پایین تر از خود نفرت نداریم بلکه نسبت به فرد برابر با خود یا بهتر از خود. فردریش نیچه
کسی که بخواهد به سمت معرفت برود از خدا فاصله می گیرد. فردریش نیچه
اجحاف نکردن و آسیب نرساندن به دیگران برای رسیدن به برابری اصل بنیادی جامعه است ولی این خواست نفی زندگی ست چون زندگی بهره کشیدن از دیگران است که ناتوان ترند. فردریش نیچه
آدمی به خاطر نیاز به مراقبت و کمک دیگران با آنها ارتباط برقرارمی کند. فردریش نیچه
پیشداوری درباره اخلاق به این معناست که نیت اعمال را منشاء آنها می دانیم. فردریش نیچه
از فلاسفه می خواهم که به دنبال حقیقت نروند چون حقیقت نیاز به پشتیبان ندارد. فردریش نیچه
هیچ پدیده ای اخلاقی نیست بلکه ما آن را اخلاقی تفسیر می کنیم. فردریش نیچه
فیلسوفی که درصدد آفرینش جهان بنابر تصور خویش است می خواهد همه به فلسفه اش ایمان بیاورند و این همان روا داشتن استبداد بر دیگران است. فردریش نیچه
حقیقت مانند دریا است که چون نمک آب دریا زیاد است تشنگی را رفع نمی کند. اگر حقیقت آدمی تحریف شود مثل آب شور دریا خواهد بود که تشنگی اش را رفع نخواهد کرد. فردریش نیچه
خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز. فردریش نیچه
خیر نباید همگانی باشد وگرنه دیگر خیر نیست زیرا چیزهای همگانی ارزشی ندارند. فردریش نیچه
نمی توان از همساز با طبیعت بودن یک اصل اخلاقی برای خود ساخت. زیرا طبیعت بی رحم است و اگر آدمی بخواهد مطابق با طبیعت زندگی کند باید بی رحم باشد . فردریش نیچه
فلسفه همان خواست قدرت است همان خواست علت نخستین. فردریش نیچه
کسی که جنگجوست باید همواره در حال جنگ باشد چون زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد!. فردریش نیچه
استعداد آدمی را می پوشاند و وقتی استعدادش کاهش یافت آنچه هست نمایان می شود.فردریش نیچه
باید بر فریب حواس خود پیروز شویم . فردریش نیچه
تو میتوانی ، زیرا میخواهی ! فردریش نیچه
مرگ خود بهترین دلیل آسمانی انسان بودن است.فردریش نیچه
مطلب تصادفی:
سخنان فرانسیس بیکن - سخنان بزرگان