گلچین اشعار مجتبی کاشانی (سالک)

در میان هر سیب
دانه ی محدودی ست
در دل هر دانه ،سیب ها نامحدود
چیستانی ست عجیب 
دانه باشیم نه سیب مجتبی کاشانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

در مجالی که سخت کوتاه است
وای بر سینه ای که پر آه است

شب نمی ماند این چنین تیره
بعد از او نوبت سحرگاه است

پشت این ابرهای تیره و تار
جنگلی از ستاره و ماه است
به جهان باید اینچنین نگریست
گاه دلگیر و گاه دلخواه است
شاد باید که بگذریم از او

و نگوییم عمر کوتاه است
رهزنی می رسد به نام اجل
بی گمان در کمین این راه است
بی خبر می رسد کجاوه مرگ
خوش بحال کسی که آگاه است مجتبی کاشانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

به قناری گفتم
چه کسی حرف دل ما به تو گفت

از کجا میدانی
که به این زیبایی
و به این آسانی 
از دل عاشق ما میخوانی مجتبی کاشانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

 

گُلم از خود رهیدن را بیاموز
به سر منزل رسیدن را بیاموز
مجال تنگ و راهی در پیش
به پاهایت دویدن را بیاموز
زمین بی عشق خاکی سرد و مرده ست

به قلب خود تپیدن را بیاموز
جهان جولانگهی همواره زیباست
به چشمت خوب دیدن را بیاموز... مجتبی کاشانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

سرمست مشو زکامیابی
تا کام دوباره ای بیابی
گر،مست شوی به قله فتح
در شیب شکست می شتابی مجتبی کاشانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

این ساحل خسته را تو پیدا کردی
این موج نشسته را تو برپا کردی
من خامُش و خسته خفته بودم ای عشق
مرداب دل مرا تو دریا کردی مجتبی کاشانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عشق را باید همسفر با عقل کرد
این سخن سالک زپیری نقل کرد
عشق را می گفت شوری در دل است
عقل را می گفت نوری در دل است
عشق در کار لطیف یاوری است
عقل در کار شریف داوریست
عقل ما را یار کمیّت بود
انتظار از عشق کیفیّت بود
عقل سرعت می دهد بر کارها
عشق جرئت می دهد در کارها
عقل ، عاشق جاودانی میکند
عشق، عاقل کهکشانی میکند
عقل تنها سینه را زندان کند
عشق تنها طعمه رندان کند... مجتبی کاشانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عشقبازی به همین آسانی ست...
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی مجتبی کاشانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

ای انکه پس از ما به جهان در راهی
می دان که جهان پر است از زیبایی
زشت است اگر توُاَش پنداری زشت
زیباست گر تو باز می فرمایی

ای آنکه پس از ما به جهان میکوشی  
می کوش به راه مستی و مدهوشی
فرقی نکند چه میخوری می پوشی
امّا بنگر چه باده ای می نوشی

ای آنکه پس از ما به جهان غم داری
نیکو بنگر که از چه ماتم داری
غافل شده ای از آنچه داری با خویش
در ماتم آنی که چه ها کم داری... مجتبی کاشانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

طول عمر ما،
سنّ و سال ماست
عرض عمر ما
قیل و قال ماست 
ارتفاع عمر
پر و بال ماست
حجم عمر ما کمال ماست
انتخاب کن عزیز  مجتبی کاشانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

عشق مانند هوا
همه جا موجود است
تو نفسهایت را قدری جانانه بکش مجتبی کاشانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

من صمیمی به شحنه ای گفتم
عدل را می شود گزید هنوز
جای زندان کمی گلستان ساخت
به دل مردمان رسید هنوز... مجتبی کاشانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

نسل سرخورده ای از درد به طغیان آمد
نسل دل مرده ای از درد به فریاد رسید

نسل سرمازده ای خود را از برج به پائین افکند
دختر واله ای از قله برج
برج میلاد به خون آذین شد...
کاش در لحظه طوفانی مرگ
با تو آنجا بودم
حرف مهر آمیزی تقدیم دلت میکردم

پشیمانی احساس ترا می پختم
به تو چتری میدادم هنگام فرود
کاش می بودم و پرتاب ترا
من به پرواز بدل میکردم
کاش در کندوی تلخ دل تو
کار زنبور عسل میکردم...

کاش روزی که بزرگان و سران
پرده برداری از آنرا آغاز کنند
کسی از هجرت محزون تو یادی بکند
پرده بردارد از راز تو نیز
و بگوید چه کسی مسئول قتل تو بود؟
و بپرسد چه کسی مسئول نسل تو بود؟
و بپرسد که چرا؟
دست نسل تو کسی چتر نداد
بر سر راه تو شمعی نفروخت... 

نسل پر اوج تری
برج کم اوج تری
شاید ایران کم موج تری باید ساخت مجتبی کاشانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عاقبت در دام می افتیم ما
دام ما ای کاش در کوی تو باد
تیر ما هم از کمانی می رسد
آن کمان ای کاش،ابروی تو باد مجتبی کاشانی