سخنان و جملات زیبا و کوتاه عبید زاکانی- سخنان بزرگان

 

 

سخنان و جملات زیبا و کوتاه عبید زاکانی - سخنان بزرگان

عربی با پنج انگشت میخورد
او را گفتند:چرا چنین میخوری
گفت:اگر به سه انگشت لقمه گیرم ،دیگر انگشتانم را خشم آید عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

مردی را که دعوای پیغمبری می کرد نزد معتصم آوردند
معتصم گفت:شهادت میدهم تو پیغمبر احمق هستی
گفت:آری،از آنکه بر قوم شما مبعوث شده ام و هر پیامبری از نوع قوم خود باشد.عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

آخوندی را گفتند
خرقه خویش را بفروش
گقت:اگر صیاد دام خود را فروشد به چه چیز شکار کند عبید زاکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی 

زشت رویی در آیینه مینگرست و می گفت:
سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بداد
غلامش ایستاده بود و این سخن می شنید و چون او بدر آمد،کسی بر در خانه او را از حال صاحبش پرسید
گفت:در خانه نشسته و بر خدا دروغ می بندد عبید زاکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی 

موذنی بانگ میگفت و می دوید
پرسیدن که چرا میدوی
گفت:میگویند که آواز تو از دور خوش است
میدوم تا آواز خود بشنوم عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

شخصی با دوستی گفت:
پنجاه من گندم داشتم ،تا مرا خبر شد موشان تمام خورده بودند
او گفت:
من نیز پنجاه من گندم داشتم،تا موشان خبر شد من تمام خورده بودم عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

درویشی کفش در پا نماز می گذارد
دزدی طمع در کفش او بست گفت
با کفش نماز نباشد
درویش دریافت و گفت:
اگر نماز نباشد،گیوه باشد عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

هارون به بهلول گفت:
دوست ترین مردمان در نزد تو کیست؟
گفت:آنکه شکمم را سیر سازد
گف:من سیر سازم،پس مرا دوست خواهس شد یا نه؟
گفت: دوستی نسیه نمی شود عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

یکی اسبی به عاریت خواست
گفت:اسب دارم اما سیاه است
گفت:مگر اسب سیاه را سوار نشاید شد
گفت:چون نخواهم داد همینقدر بهانه بس است عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

مردی را پسر در چاه افتاد
گفت:جان بابا ،جایی مرو تا من بروم طناب بیاورم و تو را بیرون کشم. عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

سلطان محمود،پیری ضعیف را دید که پشتواره خار میکشد
بر او رحمش آمد گفت:
ای پیر دو سه دینار زر میخواهی یا درازگوشی یا دو سه گوسفند یا باغی که به تو دهم،تا از این زحمت خلاصی یابی
پیر گفت:زر بده تا در میان بندم و بر درازگوش بنشینم و گوسفندان در پیش گیرم و به باغ روم و به دولت تو در باقی عمر آنجا بیاسایم
سلطان را خوش آمد و فرمود چنان کردند عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

شخصی با دوستی گفت که مرا چشم درد میکند
تدبیر چه باشد؟
گفت مرا پارسال دندان درد میکرد،برکندم عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادمجان بورانی پیش آوردند
خوشش آمد گفت:بادمجان طعامی است خوش
ندیمی در مدح بادمجان فصلی پرداخت
چون سیر شد،گفت :بادمجان سخت مضر چیزی است
ندیم باز در مضرت بادمجان ،سخن پردازی کرد
سلطان گفت:ای مردک،نه این زمان مدحش میگفتی
گفت:من ندیم توام نه بادمجان،مرا چیزی می باید گفت که تورا خوش آید نه بادمجان را عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

مردی خر گم کرده بود
گرد شهر میگشت و شکر میگفت
گفتند:چرا شکر میکنی
گفت از بهر آنچه که من بر خر نشسته بودم
وگرنه من نیز امروز چهار روز بودی که گم شده بودم عبید زاکانی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی 

مردی با نردبان به باغی میرفت تا میوه بدزدد
صاحب باغ برسید و گفت:
در باغ من چکار داری
گفت:نردبان می فروشم
گفت نردبان در باغ من میفروشی؟
گفت نردبان از آن من است،هر کجا که بخواهم میفروشم عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

خطیبی را گفتند:
مسلمانی چیست؟
گفت:من مردی خطیبم،مرا با مسلمانی چکار عبید زاکانی

 گلچین اشعار شاعران ایران و جهان ،سخنان حکیمانه، جملات حکیمانه، گلچین سخنان بزرگان، گلچین جملات  بزرگان ،جملات زیبا، سخنان بزرگان، سخنان مفهومی

دزدی در خانه فقیری می جست
فقیر از خواب بیدار شد و گفت:
ای مرد آنچه تو در تاریکی می جویی،ما در روز روشن می جوییم و نمی یابیم عبید زاکانی

مطلب تصادفی:

سخنان زیبا و کوتاه بزرگان سعدی