گلچین اشعار سیدحسن حسینی

نسیم را
با خط کش می سنجند
و غنچه ها را
در کفه های ترازو
می ریزند
سلامشان
بوی عدد می دهد
و بدرودشان
شمارش معکوس است
لبخندها را در دل
به طلا تبدیل می کنند
و عرض تبسم را
به عمد
طول می دهند
صرفجویانه
سرمی زنند
و حال ترا از حسابهای جاری می پرسندصرافان بی مغازه همه جا میگردند
و مدام
تو را در احتمال طلایی
ضرب می کنند... سیدحسن حسینی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

عاشقی در هوس نمی گنجد
آسمان در قفس نمی گنجد
عشق یعنی عقاب خاطر ما
زیر بال مگس نمی گنجد
باده خواریم و رند و شیوه ما
در خیال عسس نمی گنجد
دلم انگشتری ست خون آلود
که به انگشت کس نمی گنجد
عطر این غنچه معمایی
در سر خار و خس نمی گنجد
بر نگینی که عین دلتنگی ست
نام فریادرس نمی گنجد
بی نفس می کنیم یاد لبش
گرچه اینجا نفس نمی گنجد
منم و عشق و خلوتی که در آن
هیچکس، هیچکس نمی گنجد سیدحسن حسینی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان

شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برون شد ز شبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته‎ی این ایل و تبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارت شده‎ی چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سر و کارم چه کنم؟
یک به یک با مژه‎هایت دل من مشغول است
میله‎های قفسم را نشمارم چه کنم؟ سیدحسن حسینی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان 

چون چشم ندارند هماره ببینند
همواره بر آنند که نامرد ببینند
در کوچه یلدایی تاریخ، دلت را
چون شب پره خواهند که ولگرد ببینند
از درد و رگ درد مزن دم که حریفان
خواهند ترا بی رگ بی درد ببینند....
تا خاطر گلدان لب طاغچه سبز است
غم نیست اگر باغچه را زرد ببینند
امید من آن است که در آینه یک روز
چون دیده گشودند کمی مرد ببینند! سیدحسن حسینی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان
کاغذ ابر و باد را بردار
و رو به قبله من
در همین حوالی
قلمت را بی بهانه بتراش...
اگر خواستی مرا بنویسی- یک خواهش صمیمی و کوچک
تنهایی مرا بکش
تا بامداد قیامت! سیدحسن حسینی

گلچین اشعار شاعران ایران و جهان


شاعری وارد دانشکده شد
دم در 
ذوق خود را به «نگهبانی»داد!

شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!

شاعر تشنه
ز دریا می گفت
اهل بیت سخنش را
به اسارت بردند!

شاعری روی زمین
سیب سرخی را دید
زیر لب فاتحه ای خواند و گذشت!... سیدحسن حسینی